خلاصه كتابجامعه شناسي عمومي تأليف دكتر منوچهر محسني بخش اول:اصول و کلیات فصل اول: موضوع و محتوای جامعه شنا سی تعریف جامعه شناسی از نظر برخي از جامعه شناسان : (اگوست کنت)- فرانسوی- بنیانگذار و واضع لغت جامعه شناسی است. وي جامعه شناسی راعلم به تجزیه وتشریح مظاهرحیات اجتماعی نامید. (امیل دورکیم) - فرانسه- جامعه شناسی را علمی می داند که صور خاص و متفاوت حیات اجتماعی را که متکی به وجدان جمعی است، بررسی می کند . وی وجدان جمعی رادر حقیقت افکار، عقاید، ایده آل ها، ارزش ها و معتقدات می باشد، اهمیت بخشد. (ماکس وبر) - آلمان- قصد دارد با تشریح مفاهیم ذاتی رفتار اجتماعی، به شناخت جامعه شناسی برسد و موفق به تبیین علمی آن گردد. (ژرژ گورویج) - فرانسه- اعلام کرد که جامعه شناسی علمی است که پدیده های اجتماعی کامل ، گروه های کوچک و جامعه های بزرگ را از نظر سیر تکوینی و انهدام آن ها مطالعه می کند. (تالکوت پارسنز) - آمریکا- اعتقاد دارد که جامعه شناسی رشته ای است که نظامهای اجتماعی را مطالعه می کند. جامعه شاسان فرانسوی در بحث از جامعه شناسی به ساخت و نظام جامعه اهمیت می دهند، درحالی که برای جامعه شناسان امریکایی آن چه که بیش از همه مهم است روابط افراد و کنش های گروهی است. با توجه به تعاریف مذکورمی توان نتیجه گرفت : جامعه شناسی زندگی اجتماعی بشر را بطور کلی وعمومی وبا توجه خاص به نهادها وروابط اجتماعی مطالعه کرده به مقایسه، تجزیه وتحلیل وطبقه بندی این پدیده ها می پردازد، و نیز ساخت و سازمان اجتماعی، ونحوه ی دگرگونی وتحول آنها را بررسی می کند. قلمرو جامعه شناسی برخی از مهمترین زمینه های مطالعه جامعه شناسی بطور خیلی کلی عبارتند از: - پدیده های مربوط به شکل وترکیب مادی جامعه انسانی( مرفولوژی)، - رابطه انسان بامحیط مسکونی واثرمتقابل عوامل اجتماعی و محیطی، - حرکات و تحولات جمعیت ها عوامل و علل اجتماعی آنان، - تحرکات وتغیرات اجتماعی،قشرها وطبقات اجتماعی وخصوصیات وموقعیت آنها، - فرهنگ، آداب ورسوم وعادات و پدیده های ناشی ازرفتارهای جمعی، - صوراجتماعات انسانی ازقبیل کوچ نشینی،روستانشینی وشهرنشینی، - پدیده های ناشی از رفتارهای جمعی،مسایت اجتماعی وانحرافات اجتماعی، - روابط ومناسبات بین المللی، - انواع گوناگون نهادها و سازمانهای اجتماعی مرتبط با مذهب، اخلاق، تعلیم وتربیت، اقتصاد، خانواده، سیاست و ... . توجه:درهرفصل تعدادي سؤال جهت سهولت در يادگيري مطالب ، براي شما ارائه شده است. 1- جامعه شناسي را تعريف كنيد وچهار مورد ازقلمروهاي آن را بيان كنيد. 2- تفاوت جامعه شناسان فرانسوی و امریکایی را در بحث از جامعه شناسی بیان کنید. فصل دوم: پديده ها و امور اجتماعي مفهوم پديده اجتماعي:پديده ها از نظر موضوع به سه دسته تقسيم مي شوند . پديده هاي طبيعي ، زيستي، اجتماعي. پديده هاي اجتماعي از زندگي اجتماعي و روابط انساني به وجود مي آيد.اين پديده ها موجوديت مستقل دارندو در هر جامعه اي به شکلي ظاهر مي شوند. پديده ها با هم پيوستگي دارند یعنی پديده هاي زيستي تحت تاثير شرايط طبيعي و اجتماعي قرار دارند.با این وجود لازم است تعریفی از پدیده اجتماعی داشته باشیم: پديده عبارت است از آنچه كه با شواهدي آشکار و يا از طريق حواس يا هشياري درک مي شود. پديده اجتماعي يا اموراجتماعي عبارتند از: هر موقعيت، رابطه و واقعيتي که به نحوي يکي ازجنبه هاي حيات اجتماعي را توجيه کند. ماهيت پديده هاي اجتماعي: از نظر دور کيم که بيش از همه به بحث در مورد ماهيت پديده هاي اجتماعي در کتاب قواعد روش جامعه شناسي پرداخته است، امر اجتماعي هرگونه شيوه عمل ثابت شده و ثابت نشده است که بتواند از خارج، فرد را مجبور سازد و مي گويد قبل از مطالعه پديده اجتماعي بايد اين موارد را رعايت کرد: 1- قضاوت و مفهوم پيش ساخته را از ذهن دور کند . 2- تعريف پديده بايد جدا از جنبه فردي و شخصي باشد. از نظر دورکیم موضوع هر علمي، شيئ است به جز علم رياضي. وی با شیئ دانستن پديده اجتماعي، معتقداست كه بايد ببينيم شي چيست؟ بايد ماهيت و درون شيئ را پيدا کرد و با تحقيق و آزمايش به عميق ترين و پنهان ترين قسمت آن رسيد بايد جامعه شناس قبل از ورود به جامعه آن مجهول را بداند تا خود را براي اکتشاف آماده کند. ويژگيهاي پديده اي اجتماعي از نظر دوركيم: الف: خارجي بودن ب: جبري بودن ج: عموميت داشتن 1. خارجی بودن:يعني وجود پدیده اجتماعی درخارج ازشخصیت فردی انسان مثل هنجارها، آداب و رسوم ، قوانين، قواعد والگوهاي عمل. 2. جبری بودن: قدرت موثر بر رفتار اجتماعی است که افراد موظف به اجرا هستند(اجبار اجتماعي) 3. عموميت داشتن: منظور از عموميت داشتن پديده هاي اجتماعي وجود و شيوع پديده يا رفتار اجتماعي معين در جامعه است.( اجتماعي بودن اين پديده ها به بعلت عموميت داشتن آنهادر جامعه است) طبقه بندي پديدها از لحاظ خصوصيات کلي: 1- مرفولوژي اجتماعي : مربوط به ساخت و ترکیب مادی جامعه می باشد مثل وضع سکونت. 2- فیزیولوژی اجتماعي: پدیده های مربوط به روابط و کار کردهای درون جامعه است مثل مذهب و سازمانهای مذهبی و فرهنگی ، آموزش و پرورش و تاسیسات مربوط به آن ، سازمانهای اقتصادی و شبکه تولید و مصرف ، خانواده و روابط خانوادگی و ... . 3- رفتار هاي گروهي و جمعي : کم ثبات ترین پدیده های اجتماعی موجود در طبقه یا ملت خاص می باشند مثل احساس ایرانی از ملیت خود ، افراد شرکت کننده در راهپیماییها و تظاهرات سیاسی و افرادی که تحت تاثیر تلقینی مد قرار می گیرند. پيوستگي پديدهاي اجتماعي : پديدهاي اجتماعي با يکد يگرارتباط متفابل ودرهم پيچيده دارندمثل مذهب که از نوع پديدهاي فيزيولوژيکي اجتماعي است وجود اجتماعات خاص را ضروري مي کند و سبب پيدا شدن مسجد که مرفولوژي اجتماعي است مي شود. 1 - پديده ي اجتماعي را از نظر دوركيم تعريف كنيد و ويژگي هاي آن را بنويسيد. 2 - طبقه بندي پديده هاي اجتماعي را از نظر تركيب كلي با ذکر مثال بيان كنيد. 3 - پیوستگی پدیده های اجتماعی را با ذکر مثال توضیح دهید. فصل سوم: هدف وكاربرد جامعه شناسي درقدیم دانشمندانی مانند افلاطون، ارسطو، فارابی، خواجه نظام الملک، ژان ژاک روسو وبسیاری دیگر، درباره امور و مساﺋﻞ اجتماعی به تفکر پرداخته اند. نقاط نظر اصلی و هدف نهایی اغلب دانشمندان و متفکرینی که قبل از پیدایش جامعه شناسی علمی درباره امور اجتماعی بحث کرده اند را می توانیم در چند دسته زیر طبقه بندی کنیم: • بهبود امور اجتماعی • خیر و صلاح عمومی • وصف نوعی مدینه فاضله یا جامعه ایده آل • تنظیم دستورالعمل واحکامی که قبل از همه متضمن نتایج عملی است. هدف جامعه شناسی : جامعه شناسی به عنوان یک علم هدفش بررسی و شناخت علمی علل اجتماعی پدیده ها و كشف روابط و مناسبات علت ومعلولی موجود درپدیده های مورد بررسی وقوانين حاكم برآنها ست. 1- هدف مطالعات جامعه شناختي چيست؟ 2- تفاوت هدف اندیشمندان گذشته درباره امور اجتماعی با هدف مطالعه در جامعه شناسی امروز را بنویسید. فصل چهارم: جامعه شناسي وساير رشته ها طبقه بندیهای مختلفی را می توان درهرعلمی انجام داد. ازجمله طبقه بندی هایی که درجامعه شناسی ارائه می شود عبارتند از: 1- شناخت توصیفی امور اجتماعی یعنی تاریخ و قوم شناسی 2- علوم اجتماعی مجرد یا انتزاعی که هر کدام جنبه ای از ماهیت یا فعالیت انسانی را که تحت تاثیر زندگی اجتماعی قرار می گیرد مطالعه می کند مانند: اقتصاد سیاسی. 3- جامعه شناسی تطبیقی : یعنی مطالعه گونه های اجتماعی از نظر ساخت و روابط و پیوستگی آنها که از نظر روش استنتاجی و توجیهی است . این زمینه در عین حال ترکیبی نیز می باشد و رابطه ای میان مطالعات آماری ، اقتصادی ، تاریخی و قوم شناسی برقرار می کند . جامعه شناسی و سایر علوم اجتماعی : از نظر ارتباط جامعه شناسی با علوم اجتماعی به طور کلی می توان گفت :علوم اجتماعی هر کدام جنبه خاصی از زندگی اجتماعی را بررسی می کنند و با همدیگر روابط نزدیک دارند فقط توجه هر یک بر جنبه بخصوصی از زندگی اجتماعی متمرکز است .مثلا علم اقتصاد به نظام تامین احتیاجات مادی بشر، علم سیاست به بررسی نظام حکومتی و روابط ناشی از آن ، روانشناسی اجتماعی به جنبه های روانی حیات اجتماعی و بر این قیاس جامعه شناسی به پدیده ها و روابط اجتماعی می پردازد و در حقیقت جامعه شناسی از کلیه علوم اجتماعی دیگر استفاده می شود و نتیجه ی این اشتراک موضوعی ، رشد رشته هایی مثل جامعه شناسی اقتصاد ، جامعه شناسی حقوقی و جامعه شناسی سیاسی است که مرز میان جامعه شناسی با رشته های اقتصاد ، حقوق و علم سیاست هستند . پس باید جامعه شناسی را شعبه ای ازعلوم اجتماعی دانست که با سایرعلوم اجتماعی ارتباط و اشتراک موضوعی دارد. روانشناسی اجتماعی و جامعه شناسی : شاید کمتر پدیده ی اجتماعی باشد که با روانشناسی اجتماعی رابطه نداشته باشد و از طرف دیگر پدیده ی "روانی" در حقیقت "اجتماعی" هم هست . روانشناسی اجتماعی رابطه ی فرد را با جامعه از حیث تاثیرات روانی مطالعه می کند و عموماً حیطه ی تحقیق ان در چند جهت زیر جریان پیدا می کند : الف - اثر جامعه در فرد از طریق اجتماعی شدن. ب - اثر فرد در جامعه از طریق پدیده هایی مانند رهبری. ج - روابط میان افراد وکنش های متقابل موجود مثل مخالفت ، رقابت و سازگاری. د - آثار روانی مربوط به نیارمندی های انسان و خصوصیات او در رابطه با محیط. روانشناسی و جامعه شناسی که واحد یا موضوع مطالعه آنها فرد و جامعه می باشد در گذشته غالباً مستقل از هم بررسی می شد در حالی که هیچکدام از این دو از یکدیگر قابل تفکیک نیستند.از سویی روانشناسی در تحلیل موقعیت روانی فرد ناگزیر است به موقعیت اجتماعی وی توجه کند و از سوی دیگر جامعه شناسی به مطالعات روانشناسان نیازمند است زیرا در اغلب شعب جامعه شناسی بدون توجه به عوامل روانی نمی توان تحقیق دقیق و کاملی انجام داد. اقتصاد : موضوع اقتصاد یکی از جنبه های مهم حیات اجتماعی است به هنگامی که مشکلات اجتماعی و رابطه ای آن را با توسعه اقتصادی و اجتماعی از جهت رشد ملی مطالعه می کنیم با جامعه شناسی سروکار پیدا می کنیم . از سوی دیگر وضع اقتصادی جامعه و نحوه تولید و روابط آن اثر قابل توجهی در حیات اجتماعی دارد . علم سیاست: مطالعات نشان داده است که سازمان های اجتماعی طبقات و قشرهای اجتماعی و ارزش های اجتماعی از زمینه سازهای اصلی امور سیاسی در جامعه هستند و جامعه شناس نمی تواند با بی اعتنایی به پدیده های سیاسی به علل واقعی پدیده ها پی برد . مطالعات علم سیاست با جامعه شناسی ارتباط متقابل دارد .آن چه این دو رشته را نزدیکتر می کند سوابق تاریخی مشترک آن هاست. جمعیت شناسی : موضوع این رشته مطالعه ی علمی درپدیده های جمعیتی مثل ولادت، ازدواج، مرگ، پراکندگی جمعیت، ساختمان جمعیت و خصوصیات اقتصادی واجتماعی آن و مهاجرت است . جمعیت شناسی به مفهوم کنونی بیشتر تمایل دارد علت جویی پدیده ها و شناخت عوامل موثر و نحوه و ترکیب آنها را به جامعه شناسی واگذار کند . جمعیت شناسی توصیف آماری جمعیت هاست لکن از دو نقطه نظر سکونی وحرکتی یعنی آنچه که در قلمرو دو بحث اساسی ساخت جمعیت حرکات جمعیت مورد مطالعه قرارمی گیرد .پدیده های جمعیتی اساساً اجتماعی هستند وآنها را ازاین زاویه باید بررسی کرد. مردم شناسی : به تجزیه تحلیل رفتار اجتماعی از نهادهایی مانند خانواده ، نظام خویشاوندی ، سازمان سیاسی ، رویه های قضایی ، مراسم مذهبی و روابط میان این نهاد ها می پردازد .مطالعه مردم شناسی در زندگی اجتماعی انسان امر محدود معینی در جامعه با روش عمقی است و بیشتر علل نهفته رفتاری و انگیزه ها را در گروه محدودی که قابل شناسایی عمقی باشد مورد توجه قرار می دهد . دو شعبه بزرگ مردم شناسی عبارتست از : الف- مردم شناسی طبیعی که با جنبه های بیولوژیک انسان واختلافات بدنی انواع انسان سروکار دارد. ب - مردم شناسی فرهنگی و اجتماعی به مقایسه تحلیلی شرایط خاص زندگی وتمدن اقوام می پردازد. تحقیقات مردم شناسان درباره ی زندگی اقوام مختلف شواهد جالب و قابل استنادی از زندگی اجتماعی انسان ارائه می دهد که روانشناسان اجتماعی و جامعه شناسان از آن بهره می گیرند . تاریخ:امری است که مرتبط بازندگی انسانهاوجوامع درطول زمان است . هدف تاریخ: شناسایی زندگی اجتماعی براساس مشخصات زمانی و مکانی است . درمطالعات جامعه شناختی سوابق زندگی اجتماعی واثرآن برزندگی فعلی وتحلیل وقایع مورد توجه قرارمي گیرد . سایر رشته های جامعه شناسی: آمار - جغرافیای انسانی - اکولوژی انسانی - فلسفه - حقوق - اخلاق هر کدام در تحلیل پدیده های اجتماعی به نحوی به جامعه شناسی مدد می رسانند . به طور مثال: اخلاق : از رشته هایی است که به خیر و صلاح عمومی توجه دارد و در صدد وضع قوانینی برای رفتار انسان در جامعه است. وقتی انسان به نحوه ی زندگی خود می اندیشد ، از رفتار خود انتقاد میکند ، الگوهایی را سرمشق خود قرار می دهد و در صدد این بر می آید که رفتار خود را در رابطه با مردم ، خدا و هر عنصر دیگر به نحوی تنظیم کند یا تغییر دهد ، اخلاق مورد توجه اوست.الگوهای اخلاقی انعکاسی از شرایط اجتماعی هستند. امروزه اخلاق بشر بعنوان تئوری مرتبط با روابط فرد با دیگران مورد توجه قرار می گیرد و در زمینه هایی مثل اخلاق سیاسی ، اخلاق مدنی ، اخلاق علمی ، اخلاق مذهبی و ... کاربرد میابد که جامعه شناسی نمی تواند بدان توجه نکند. آمار نیز از رشته هایی است که باعث تبدیل خصوصیات کیفی به کمی در تجزیه و تحلیل های جامعه شناسی گردید به همین دلیل باعث شد رشته هایی نظیر جامعه شناسی اقتصادی ، جامعه شناسی خانواده ، جامعه شناسی جنایی و جامعه شناسی اوقات فراغت امکان مقایسات بین المللی بوجود آمد . جغرافیای انسانی علم بررسی تطابق انسانها با محیط زندگی و بررسی تاثیرات متقابل عوامل جغرافیایی و انسانی در یکدیگر است . - رابطه ی جامعه شناسی را با سایر علوم به طور کلی بیان کنید. - رابطه ی جامعه شناسی با یکی از علوم اجتماعی را به دلخواه بیان کنید. فصل پنجم: زمينه هاي تخصصي وجامعه شناسي ”اگوست کنت“جامعه شناسی را به دو شعبه سکونی و پویا تقسیم کرد. ازنظر وي جامعه شناسی سکونی مساﺋﻞ مربوط به مالکیت، خانواده، زبان و امور مشابه را مطالعه می کرد و جامعه شناسی پويا رامخصوص یافتن قوانین مربوط به تحول اجتماعات بشری می دانست.با این که محتوای جامعه شناسی“اگوست کنت“ با بسیاری از علوم اجتماعی کنونی آمیخته بود، ولی از آن جا که اولین تقسیم بندی از این علم است در خور توجه می باشد. ”امیل دور کیم“بیش از همه در استقرار علمی جامعه شناسی کوشید و مباحث این رشته را در سه شعبه زیر مورد بررسی قرار داد: مرفولوژی اجتماعی - فیزیولوژی اجتماعی - روانشناسی جمعی . رشته های تخصصی جامعه شناسی از آنجا که موضوع جامعه شناسی وسیع است به رشته هایی تقسیم می شود که هر کدام زمینه خاصی برای خود دارند. برخی ازمهمترین شعب کنونی آن عبارتند از جامعه شناسی:تاریخی، سیاسی، اقلیت ها، مذهب، حقوق، قشرهاوطبقات اجتماعی، پزشکی وبهداشت، صنعتی، شهری، روستایی، اقتصادی، هنر، خانواده، آموزش و پرورش، علم، معرفتی، وسایل ارتباط جمعی، کار و شغل، سازمان های اجتماعی، ادبیات، گذراندن اوقات فراغت، توسعه و انحراف اجتماعی. – دسته بندی مطالعات جامعه شناختی از نظر اگوست کنت و دورکیم را بنویسید. بخش دوم:سیر تحول جامعه شناسی فصل ششم : انديشه هاي اجتماعي در غرب تا قبل از قرون وسطي بحث درباره ي انسان، اجتماع انساني وجهان پيرامونش از جهات مختلف درطول تاريخ بشرمورد توجه انديشمندان وصاحب نظران بسياري بوده است. تا قبل از قرون وسطی(از حدود قرن ششم قبل از میلاد ) یونان نقش اساسی در اندیشه های اجتماعی داشت و بعد از آن رم باستان؛البته در یونان به دلیل رشد فلسفه اندیشه های اجتماعی جنبه ي فلسفی دارد و در رم با مذهب مسیحیت آمیخته شده است.ازبرجسته ترین متفکرین این عصرمي توان ازسقراط ، افلاطون وارسطو نام برد. افلاطون : (به مدت ده سال شاگرد سقراط بود) . وي به مسائل اجتماعی توجه داشت ودرآثارش به موضوعاتی چون: طبقات اجتماعی ، مالکیت ، اثر شرایط جغرافیایی بر زندگی اجتماعی ، سیاست ، اخلاق و تقسیم کار پرداخته است. نظام اجتماعی مورد توصیه او جامعه ای است به نام مدینه فاضله كه درآن ويژگي هاي يك شهر(نظام اجتماعي) ايده آل را توصيف مي كند. افلاطون ازجمله پايه گذاران طرح " اتوپيا (جامعه ي آرماني يامدينه ي فاضله)" درانديشه به شمارمي آيد. به اعتقاد او اگرمردم طمع نورزند و خود را به زندگی ساده عادت دهند؛ عدالت درجامعه برقرارمی شود . افلاطون به تبعییت از استادش یک مصلح اجتماعی است و عالیترین هدفش را اصلاح جامعه می داند. آثار افلاطون: 1- جمهوریت: حاوي تشریح مدینه فاضله برسه اصل (عدالت ، تربیت و وحدت) ؛ 2- قوانین: حاوی طبقه بندی انواع حکومت وويژگي آنهاست به قرارذیل است: سلطنتی؛ اشرافی؛ دموکراسی؛ ارسطو : (به مدت بیست سال شاگردافلاطون بود)؛ اصول نظریات او در کتاب سیاست مندرج است . او دولت را عالی ترین نمونه ي مرحله ی تحولی جامعه میداند و در این سیر تحولی اول خانواده را قرار می دهد ؛ ارسطو جامعه را يك پديده ي طبيعي مي داندوعلت وجودي آن را رشد و توسعي اجتماعات بشري به خصوص خانواده، دهكده وشهر مي داند. وي معتقد بود باگردهم آمدن چندخانواده دهكده ايجادمي شود وچنددهكده ، شهر ودولت را تشكيل ميدهد. به اعتقاد او در صورتی که انسان در جامعه خویش قانونی نداشته باشد رفتارش در حد حیوان است. وي پیدایش حکومت دموکراسی را نتیجه مستقیم انقلاب طبقات فقیر برعلیه اشراف مي دانست. بهترين حكومت از نظر ارسطو حکومتي است كه ترکیبی از اشراف و مردم عامه را در برگیردوبراساس قانون اساسی به اجرا درآيد.ارسطو معتقد است که ریشه کلیدی انقلابات عدم تساوی مردم در استفاده ازحقوق انسانی است که موجب عدم تساوی آنان دربهره وری از مزد و اموال عمومی می گردد و این امر سبب نارضایتی مردم می شود. 1- اتوپياي افلاطون را توضيح دهيد. 2 - نظريه افلاطون را در باره ي جامعه به اختصار توضيح دهيد. 3 - مدینه فاضله ی افلاطون به چه اصولی استوار است. 4 - از نظر افلاطون عدالت چگونه در جامعه برقرار می شود. 5 - افلاطون در آثارش به چه موضوعاتی پرداخته است. 6 - از نظر ارسطو دولت چگونه تشکیل می شود. 7 - نظریه ارسطو را درباره جامعه و حکومت توضیح دهید. فصل هفتم: انديشه هاي اجتماعي در غرب در قرون وسطي قرون وسطی به دوره ای ازتاریخ اروپا( بین عصر جدید و قدیم)گویند ؛ که آغازش مقارن با سقوط امپراطوری رم است؛ و چند قرن اول این دوره ( قرون تاریک) نامیده شده است . درا ین دوره ي طولاني از تاريخ اروپا، به علوم بسیار کم توجه شد و بحث درباره ی علم و فلسفه فقط در کلیسا ها رواج داشت .همچنين اين تعلیمات نیز محدود به تعالیم بزرگان دین مسیحیت بود که ان را اصطلاحا اسکو لاستیک یا مکتب اهل مدرسه نامیده اند. ازخصوصیات این دوره : فشار اجتماعی، عدم تحول اجتماعی، فقر و محرومیت است و شرایط اقتصادی واجتماعي توده ي مردم اروپا دراين دوره بسيار نامطلوب بوده است. يكي از مشهورترين انديشمندان اجتماعي دراين دوره ، سنت آگوستن، اسقف و ادیب رومی بود . به نظر وي دولت بازوی زمینی کلیساست و تا زمانی باید از دولت اطاعت شود که دستوراتش مخالف مذهب نباشد، در غیر این صورت سر پیچی از اطاعت از دولت امری واجب تلقی می شود. مقارن باهمين دوره ، در شرق ودرسرزمين هاي اسلامي، علوم گسترش قابل توجهي داشته كه تأثير فراواني در پيدايي رنسانس ايجاد كرده است. 1- خصوصيات قرون وسطي را به اختصار بنويسيد. 2 - نظر اگوستین را درباره دولت توضیح دهد. فصل هشتم: انديشه هاي اجتماعي در غرب از رنسا نس تا آخر قرن هجدهم " رنسانس " به معني تولد درباره است. در اين دوره علم، تكنيك، سياست، فلسفه و هنر و ادبيات، قوانين و آداب و رسوم و بلاخره در همه جنبه های مادی و غیر مادی جامعه متحول شد. ازمهمترين عوامل تحول بنيادي كه منجر به رنسانس در اروپا گرديد عبارتند از: • بوجود آمدن اصلاحات ديني بخصوص با تلاشهاي كالون ولوتر • فتح قسطنطنيه (روم) به دست عثمانيها ( وعي ارتباط شرق با غرب). • صنعت كاغذسازي و چاپ و نشركتاب؛ كشف قاره آمريكا و راه دريايي هند • نفوذ تمدن اسلام در اروپا مقايسه اي بين قرون وسطي و دروه رنسانس • در قرون وسطي علم در محدوده عقايد كليسا بود . • اعتقاد بر اين بود كه آنچه نياز به يافتن بود قبلاً به دست آمده و نسل امروزي بايد علوم گذشته را فقط از بركند ـ (حقيقت مطلق عقايد كليسا بود و هر كه با آنها مخالف بود تكثير مي شد). • با رنسانس، راه استدلال و شناخت(روش- شناسي) دگرگون شد. آشنايي با نظرات برخي از صاحبنظران اين دوره: براي آشنايي بيشتر با انديشه هاي اجتماعي دراين دوره با انديشه هاي چند تن از آنان آشنا مي شويم ماكياول: در نظرات ماكياول اصلاح طلبي با جنبه هاي فلسفي و اجتماعي در هم آميخته است. او با وحدت ايتاليا و دولتي قدرتمند و روزمدار موافق بود ضمناً با عقايد مسيحيت بعلت بي اعتنايي به دنيا و فردگرايي و اجتماعي گريزي فرد، مخالف بود. به نظر وي خشونت دولت، لازمة حفظ نظم عمومي در جامعه است و زمامدار، مساوي است با خود قانون، ولي خودش مجبور به رعايت قانون نیست. اصول نظريات ماكياول براساس بدبيني، زورگويي، سوءنيت، خشونت تظاهر به دينداري بدون عمل به دين و تبليغات سياسي مردم فريب و مبتني بر حيله و تزوير است كه عامل اجراي همه اين اموردولت است.ماكياول به خوب و بدهاي اخلاق نمي انديشد براي او همه چيز وسيله اي براي حفظ قدرت دولت است به خاطر همين به حكومت استبدادي مبتني بر زور و قدرت و نيرنگ "ماكياوليسم" يا استبداد جديد مي گويند. توماس هابز: از متفكرين اجتماعي مشهور اروپا است. هابز در كتابهاي اهل شهر و لوياتان اصول افكار خويش را درباره حاكميت و تشكيل حكومتها و پيمان اجتماعي و روابط انسانها بيان كرده است. ازنظروي طبع انسان به طور غريزي سركش و درنده خو و گرگ است ازنظر وي انسان ذاتاً شر است. وي دركتاب " لوياتان " دولت را تشبيه به لوياتان(يعني موجود عجيب الخلحه) نمود و آن را محصول قرار داد اجتماع بشري دانست . به نظر وي اگر افراد طالب آرامش و رفاه هستند لازم است كه گفته هاي لوياتان را بي قيد و شرط بپذيرند. از نظر هابز اراده حاكم به منزله قانون است و اساساً نمي توان عملي را كه حاكم انجام مي دهد برخلاف قانون دانست زيرا قانونگذار خود اوست ازنظر اوهمه بايد ازقانون اطاعت كنند و اين اطاعت كامل از آن جهت واجب است كه افراد ميخواهند در آسايش و صلح كامل زيست كنند و اين پديده تنها با قدرت حاكم تأمين مي شود. وي معتقد به وحدت حاكميت همه ي اركان حكومت در دست يك نفر مي باشد. جان لاك: از فيلسوفان اجتماعي قرن 17 از كساني بود كه افكار اجتماعي خود را بيشتر در زمينة امور سياسي مطرح كرد. اصول عقايد خود را در زمينه روابط بشري، حق مالكيت، قانون و قواي حكومتي بيان داشت. شباهت افكار هابز و لاك در پيدايش حكومت را بر اساس قرارداد اجتماعي وضرورت وجود قانون درزندگي اجتماعي است. مقایسه جان لاک و هابز: 1- هابز انسان را در حال طبيعي براي انسان ديگر گرگ ميداند اما لاك بر خلاف او معتقد است كه انسان به كمك انديشه خويش قادر به همزيستي مسالمتآميز با ديگران است. 2- هابز همه ارکان حکومت را در دست یک نفر می داند اما از نظریات معروف لاک ، تفکیک قوا است. فیزیوکراتها: کسانی هستند که اعتقاد به تسلط طبیعت بر همه امور دانستند صاحبنظران اين تفكر معتقد به شناسائی قوانین حاکم بر طبیعت و اثر آن در رفاه بشر بودند. به نظر آنان مالکیت یکی از اصول ثابت است و از نوعی اصالت برخوردار است فیزیوکراتها معتقد بودند که در اجتماعات بشری نوعی تعادل حاکم است که مبدا نظام طبیعی و الهی برقرار در جامعه می باشد. شارل منتسکیو: که او را بزرگترین متفکر قرن 18 اروپا می دانند او مفاهیم قانون و علیت را در اندیشه ای اجتماعی مطرح کرد به نظر او سازمان های اجتماعی براساس روابط تقریبا ثابت میان طبیعت انسان و محیط قرار داد. دوکتاب مهم او نامه های ایرانی و روح القوانین است. روح القوانین درباره ی مسائلی چون انواع حکومت ها ، عوامل موثر در وضع قوانین ، اصل تفکیک قوا و تئوریهای عمومی تاریخی - قانونی مي باشد. توجه خاص او به مفهوم قانون که آن را پدیده ای ناشی از حیات جمعی می داند و عقیده دارد که چون بشر باید با سایر همنوعان خود در جامعه زندگی کند، ناگزیر باید به وسیله قانون روابط افراد با یکدیگر مشخص شود. منتسکیو در جامعه به وجود سه اصل دین- اخلاق و سیاست معتقد است. ولتر: معتقد به تفکیک خصوصیات مربوط به طبیعت انسانی از امور پدیدهای اجتماعی یعنی آداب و رسوم و معتقدات است او اعتقاد داشت که طبیعت یکسان آدمی در اجتماعات مختلف شرایط گوناگون بوجود می آورد. ژان ژاک روسو: از فیلسوفان مشهور در قرن 18 در زمینه مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی و تربیتی است ازنظروي سرنوشت و اصل انسان را پاک و عاری ازهرگونه عارضه است. به اعتقاد وی به منظور متشکل شدن سازمان حکومتی و امور سیاسی اعضاء جامعه با یک دیگر قرارداد جمعی منعقد کرده و حاکمه را مسلط بر جامعه کردند. در این شرایط افراد در مقابل جامعه مساوی هستند و تابع قوانین جاری که خود وضع کرده اند می باشند چون اراده حاکم ناشی از اراده افراد بوجود آورنده آن است، در حقیقت افراد از خود اطاعت می کنند. از طرف دیگر قانون ساخت دست هیئت حاکمه، یعنی خود مردم است بنابراین همه باید از آن اطاعت کنند. او برخلاف ولتر در همه موارد عمل را به فکر ترجیح می دهد به اعتقاد او زمانی عدالت بوجود می آید که افراد درشرایط برابر قرارگیرند. ازنظر وي جكومت وقتي حقيقي ومشروع است كه : • ناشي ازاراده عمومي يعني منتخب باشد • افراد بتواننداجتماعاتي تشكيل دهند ودرباره امورسياسي بحث وگفت وگو كنند ودرفعاليتهاي سياسي مشاركت داشته باشند. 1- چهارمورد ازازمهمترين عوامل تحول بنيادي كه منجر به رنسانس دراروپارابنويسد. 2- تفاوت قرون وسطي و دروه رنسانس را به اختصار بنويسيد.3- 3- اساس وبنيان ا صول نظريات ماكياول را بنويسيد. 4- توماس هابز را با جان لاك مقايسه كنيد. 5- لوياتان چيست ؟ از كيست؟ وحاوي چه مباحثي است؟ 6- ماکیاولیسم یا استبداد جدید یعنی چه و چه ویژگیهایی دارد؟ 7- روح القوانين از كيست وحاوي چه مباحثي است؟ 8- نظر توماس حابز و شارول منتسکیو را درباره قانون توضیح دهید ؟ 9- ویژگیهای حکومت مشروع را از نظر روسو بیان کنید . 10- نظریه روسو و هابز را درباره سرشت انسان مقایسه کنید. فصل نهم: انديشه هاي اجتماعي وجامعه شناسي درقرن نوزدهم و فصل دهم: جامعه شناسي درقرن بیستم در قرن نوزدهم ابتدا انديشه ي اجتماعي بيشترمتكي به مشاهده وتجربه ميگردد سپس شكل جامعه شناسي به خود مي گرددوهر قدر به قرن بیستم نزدیک می شویم زمینه برای رشد جامعه شناسی بیشتر فراهم می شود .از صابنظران اين دوره ازهگل وماركس از پايه گذاران جامعه شناسي اين قرن مي توان از اگوست كنت ودوركيم نام برد. هگل: او اساس فلسفه ي خود را برمنطق ديالكتيك قرار داد. از نظر او همه ي مفاهيم وامورعالم داراي مفاهيم وامور متضادي هستند كه موجب ديالكتيك مي گردد. اين ديالكتيك داراي سه جزء تز، آنتي تز و سنتز مي باشد . از نظر وي اين منطق در جامعه به صورت زير خواهد بود خانواده ( تز) ، اجتماع (آنتي تز) و دولت (سنتز) خواهد بود بدين صورت كه: كليه افراد درخانواده پرورش مي يابند كه اولين واحد اجتماعي است اما افراد براي اين كه آزادي ومالكيت خويش را حفظ كننددر اجتماع شركت ميكنند ولي اجتماع بدون وجود دولت احساس ازادي وتأمين واقعي نمي كندونوعي اصالت فرد برجامعه جكومت مي كند .در اين صورت احساس وجود دولت در مردم احساس مي شود كه موجب شكل گيري دولت مي گردد واز اين طيق كنترل اجتماعي صورت مي گيرد وآزادي حقيقي محقق مي گردد. نكته جامعه شناختي در انديشه هگل توجه وي به وجدان جمعي واخلاق اجتماعي است كه در انديشه هاي بسياري از صاحبنظران در طول تاريخ گذشته وبعد از وي نيز مشاهده مي گردد. ماركس: اصول عقاید اجتماعی خود را تحت تأثیر فلسفه ی هگل به ویژه دیالکتیک وی به شرح زیر قراردارد: اختلافات طبقاتي و روابط ميان طبقات اجتماعي، وابستكي افكار وعقايد وزندگي اجتماعي به روابط توليدي ومنطق ديالكتيك ومبناي مادي وماتريالسم به ويژه ماتريالسم تاريخي. به اعتقاد وی درطول تاریخ همواره دو طبقه وجود داشته اند 1- طبقه ای دارای ابزار و وسایل تولیدند؛ 2- طبقه ای فاقد این مالکیتند؛ از نظر مارکس تاریخ همواره صحنه جدال اجتناب ناپذیر این دو طبقه است. جامعه شناسان اشکالاتی را بر نظریه مارکس مطرح کردند: مطالعات جامعه شناسان نشان می دهد : اولا در هیچ دوره ای از تاریخ بشر نمی توان قشر های اجتماعی را فقط منحصر به دو طبقه آن هم با این ملاک واقعیت نداشته است زیرا در هر جامعه ای قشر ها وطبقات گوناگون وجود دارد . ثانیا به هیچ وجه نمی توان یک نظر قاطعی در باره روند تحولات کل چوامع در همه ی ادوار تاریخی ارائه کرد همچنان که نظریه دتر مینیسم تاریخی مارکس در هیچ جامعه ای تحقق نیافت بلکه موارد نقض آن بسیار است. مارکس فرد را یک واحد اجتماعی می دانست وروابطش را باجنبه های دیگر حیات وموقعیت وی را درجامعه درنظر می گرفت(البته برخلاف هگل که خانواده را واحد اجتماعی تلقی می کرد). (جامعه شناسی در کشورهای سوسیالیستی) آنچه که در کشورهای جماهیر شوروی مطرح بوده در کشورهای اروپای شرقی نیز مشاهده می شده است تحقیقات اجتماعی این کشورها داراي ويژگي هايي است از جمله: • جامعه شناسی را به ماتریالیسم تاریخی محدود کردن. • اساساً به روش های جامعه شناسی تجربی جامعه شناسان امریکا متمایل است. • با اتکا به تحقیقات کاربردی با تعمق بیشتری به تئوری های مارکسیستی پرداخته و مفاهیم عمده آن را توسعه می دهد. • از مبانی تفکر مارکسیستی در تجزیه و تحلیل مسائل استفاده می کند. • اساساً به روشهای جامعه شناسی تجربی جامعه شناسان امریکا متمایل است. • به مسائل سیاسی بپردازند. اگوست كنت: فرانسوي و از اولين كساني است كه احساس نياز به علم جامعه شناسي را مطرح مي كند. وي جامعه شناسي را به دو قسمت" استاتيك" ايستايي شناسي و " ديناميك" تقسيم مي كند. جامعه شناسي استاسيك اختصاص به مطالعه ي جامعه در يك مقطع زماني معين می داند . دراين نوع مطالعه اموري مثل دين ، مالكيت ، خانواده ومناسبات اجتماعي ومواردی از اين دست، بررسي مي شود. د جامعه شناسي ديناميك ، حركت اجتماعي، تحولات وتغييرات اجتماعي در طول زمان واموري نظير آن بررسي مي شود. كنت نيز به مسئله اخلاق اجتماعي توجه كرده وآن را مايه اصلي غير خواهي وترجيح منافع جامعه بر منافع شخصي مي داند . از نظر وي اخلاق اجتماعي با پرورش عواطف وتربيت قوه عقلاني تقويت مي شود وضامن ترقي وپيشرفت جامعه خواهد بود. امیل دورکیم: از جامعه شناسان فرانسه است . تأثیر او در جامعه شناسی به حدی است که به ندرت کتابی در جامعه شناسی از افکار او نام نبرده باشد. دورکیم شاید اولین جامعه شناسی باشد که موضوع روش تحقیق علمی را درجامعه شناسی مطرح کرد. وی درمطالعات خود روش مشاهده وتجربه راوارد کرد وآثاراو از اولین متون علمی جامعه شناسی محسوب می شود.او در کتاب قواعد روش جامعه شناسی ابتدا ویژگی های پدیده اجتماعی را بیان می کند وسپس به تشریح روش مطالعه آن که همان روش تجربی است می پردازد.( وی پدیده اجتماعی را به مثابه یک شیئ درنظر گرفت وویژگی های آن را خارج از ذهن فرد بودن ، عمومیت داشتن وجبری بودن می دانست که توضیح آن درفصل دوم آمده است) . از نکاتی که درجامعه شناسی دورکیم اهمیت فراوان دارد اصطلاح وجدان جمعی است که مفهوم آن عبارت است از مجموعه ی آداب وعوامل جمعی که منشا آن جامعه است ودرذهن افراد موجودیت خاص دارد ومستقل ازصورت فردی آن است. تعریف دورکیم ازوجدان جمعی درکتاب قواعد روش جامعه شناسی : مجموعه وجدان هایی که به نحوی با یکدیگر ترکیب شده وایجاد زندگی اجتماعی می کند. ویژگی های وجدان جمعی موردنظردورکیم عبارت است از : • برایندی از قوانین وآرائ مشترک درمیان افراداست • عمل واثروجدان جمعی، مربوط به یک عنصر ویا یک جنبه ازاجتماع نیست بلکه در همه ی اجتماع پراکنده است • افرادازمیان می روند ولی وجدان جمعی همچنان برقرار است • وجدان جمعی نسلهای مختلف را به هم ربط می دهد. • وجدان صورت کاملا مستقلی از تظاهرات فردی دارد • دخالت درشرایط وجدان جمعی مواجه باعکس العمل اجتماعی می شود. • وجدان جمعی مربوط به نسل حاضرنیست بلکه حاصل حیات گذشتگان است. دورکیم به اصالت جامعه اعتقاددارد و فرد راجزیی از جامعه می داند ومی گوید که جامعه دارای وجدان جمعی است ومستقل ازافراد تشكيل دهنده ي آن دورکیم درکتاب خودکشی، میان عوامل مختلفی که با این پدیده ارتباط دارند رابطه برقرار می کرد، مسئله خودكشي رایک پدیده ی اجتماعی انحرافی مي دانست ومعتقد بود که میان عوامل مختلف اجتماعی از جمله همبستگي اجنماعي افراد با خودکشی ، رابطه وجود دارد . درمطالعه ی خودکشی ، دورکیم به اهمیت علایق وپیوندهای اجتماعی درخودکشی تکیه می کند. وی به مذهب و نقش آن درحیات جامعه توجه داشت وکتاب صور اولیه حیات دینی را نگاشت. بحث اخلاق وتأثیر اجتماعی آن در جامعه مورد توجه دورکیم بود . وی معتقد بود اگرحیات اجتماعی از بین برود چیزی به نام اخلاق وجود نخواهد داشت .اخلاق عبارت است از آن که فرد در اجتماع با دیگران مربوط باشد ومیان آنان تعامل اجتماعی برقرار گردد. از نظر او آنچه اهمیت دارد احترام به حیثیت انسان است . وی در کتاب تقسیم کار اجتماعی ، دونوع همبستگی را درجامعه تشخیص می دهد : 1- همبستگی مکانیکی که ناشی ازیکدستی و تشابه میان افراد است ودرآن تخصص ها تنوع چندانی ندارند وهمه ی افراد جامعه از نظر حرفه ای دارای نوعی شباهت هستند . 2- همبستگی ارگانیکی که اساس آن برعدم شباهت وتجانس افراد است . جامعه تکامل پیدا می کند وحرفه های گوناگون پیدا می شود . دورکیم معتقدبود که عبور از یک شکل از همبستگی اجتماعی به دیگری می تواند گاهی همراه بارشد ناهنجاری ، هشیاری فردی و به زیان هشیاری جمعی باشد . وقتی این چنین شرایطی بوجود بیاید، پیوند اجتماعی ضعیف می شود وخطر بی هنجاری پدید می آید. ابعاد زمینه های کار دورکیم : 1- ایجاد علم مستقل جامعه شناسی و دارای موضوع و روش خاص 2- اثبات این واقعیت که پدیده ای در ظاهر فردی در مجموعه ای متاثر از عوامل تعیین کننده ی اجتماعی قرار دارند . 3- انسجام جامعه از طریق استقرار نظام اخلاقی متکی به ارزش های جمعی ومستحیل شدن فرد در جامعه امکان پذیر است . از جمله مهمترین کتاب های وی عبارتند از : قواعدروش جامعه شناسی، تقسیم کار اجتماعی، خودکشی، صوراولیه ی حیات دینی. ماکس وبر: جامعه شناس وفیلسوف آلمانی است . وی ازافرادی است که سعی در استفاده از مبانی روانی در زمینه های جامعه شناسی کرده است وآن چه در افکار او جلب توجه می کند روش خاص او و زمینه ها و مفاهیمی است که وی ارائه می کند. وی الگوی تجربی را در تحلیل پدیده های اجتماعی کافی نمی داند ومعتقد به ادراک وتفسیردر تحلیل پدیده های اجتماعی است . به همین دلیل به جای روش تجربی در تحلیل پدیده های اجتماعی ، روش تفهمی را طرح کرد. وی نیز نیز مثل دورکیم سعی در نشان دادن تأثیر مذهب در تحولات اجتماعی اس تالکوت پارسنز: جامعه شناس آمريكايي اس كه زیربنای فکريش از آثاری چون "ماکس وبر و دورکیم و پاره تو" تأثیر گرفت و تأثیرش را در کتاب مشهورش به نام( ساخت رفتار اجتماعی) مشاهده می کنیم. وي درصدد اثبات این بود که زمینه اصلی بررسی جامعه شناسی (رفتار اجتماعی) است. بر اساس نظریات پارسنز ، رفتار اجتماعی شامل ترکیبی از عناصر زیر است: - فردی که رفتار از وی صادر می شود - شرایطی که رفتار در آن بوجود می آید - جهت گیری فردی که رفتار از وی صادر می شود در زمینه اقتصادی همیشه به قواعد خاص اجتماعی که فعالیتهای اقتصادی در چارچوب آن انجام می شود توجه خاص دارد. در زمینه اندیشه گرایی، متابعت از ماکس وبر در زمینه روش شناسی ، کلمات(ارزش) و( وضع روانی) اهمیت ویژه دارد. در زمینه اصطلاح (نظام اجتماعی) افکار دورکیم جامعه شناس فرانسوی در وی تأثیر گذاشته است. به اعتقاد پارسنزکارکرد به محورهای تطابق، رسیدن به هدفها، حفظ تعادل، و مستحیل شدن در جامعه فعالیت می کند. پارسنز به (تعادل) و (عدم تعادل) توجه خاصی دارد. 1 - ديالكتيك هگل را درمورد جامعه توضيح دهيد. 2- نظريه تضاد طبقاتي ماركس را توضيح دهيد. 3- انواع مطالعات جامعه شناسي را از نظر كنت توضيح دهيد. 4- اصطلاح وجدان جمعي را از نظر دوركيم توضيح دهيد. 5- انواع همبستگي را از نظر دوركيم بنويسيد. 4 - مورد از ویژگیهای وجدان جمعی را از نظر دور کیم بنویسید. 6- كتاب قواعد روش جامعه شناسي ازكيست وحاوي چه مباحثي است؟ 7- روش تحليل پديده هاي اجتماعي را از نظر ماكس وبر بنويسيد. 8- نظر پارسنز را در باره ي رفتار اجتماعی توضيح دهيد. 9-محورهاولوازم کارکردی نظام اجتماعیراازنظرپارسنزتوضیح دهید. 10- جامعه شناسان چه اشکالاتی را بر نظریه مارکس مطرح کردند. 11- جامعه شناسانی را که به نقش مذهب در حیات جامعه و تحولات اجتماعی توجه داشتند را نام ببرید. 12- چهار مورد از ویژگیهای وجدان جمعی را از نظر دورکیم بنویسید. 13- منطق دیالکتیک هگل در جامعه به چه صورت خواهد بود 14- منطق دیالکتیک هگل را در جامعه توضیح دهید 15- ویژگیهای جامعه شناسی سوسیالیستی را بیان کنید. 16- در تحلیل های اجتماعی مفهوم کدام جامعه شناسی به تعادل و عدم تعادل توجه خاص دارد. 17- کدام جامعه شناسی درصدد اثبات این بود که بیان کند، " زمینه اصلی بررسی جامعه شناسی رفتار جمعی است " ؟ فصل يازدهم : مكاتب جامعه شناسي در قرن بيستم درشكل گيري ديدگاه هاي جامعه شناسي، اصول و عقايد برخي از مكاتب، نقش موثري داشته اند که از جمله مکاتب : مكتب روانشناسي: به اعتقاد پيروان اين مكتب، رفتارهاي اجتماعي بر مبناي ويژگي هاي رواني افراد درجامعه مي باشد طرفداران اين مکتب در جامعه شناسي، امور اجتماعي را با استناد به محرك هاي افراد بررسي كرده واين محرك ها را تعيين كننده ی رفتار و روابط اجتماعي مي دانند . مكتب جغرافيايي: در اين مكتب عوامل جغرافيايي موثردر واقعات حيات اجتماعي مي دانند ودر بررسي پديده هاي اجتماعي به رابطه ي انسان با محيط نيز توجه دارند. مكتب فونكسيوناليسم(كاركرد گرايي) : اين مكتب درصدد يافتن قوانيني است كه بتواند روابط ثابتي را كه ميان پديده ها، رفتارهاي وشرايط اجتماعي برقرار است را مشخص نمايد . پيروان اين مكتب معتقدند هر نظام اجتماعي درحكم پيكر واحدي است و درجهت معيني اجزاي يك نظام اجتماعي بايك ديگر انسجام يافته اند وهر جزئي از نظام در جهت تحقق اهداف كا نظام داراي كاركرد مي باشد وبين اجزاي نظام رابطه و وابستگي متقابل برقرار است. دوركيم را مي توان از جمله ي پايه گذاران اين مکتب ناميد. مكتب اصالت ساخت: كلمه ي ساخت عبارتست از ، نحوه ي تركيب يا پيوند اجزاي يك مجموعه يا يك نظام اجتماعي . در يك ساخت ، هر قسمت يا هر يك از اجزاء و عنصر در رابطه با عناصر يا مجموعه هاي ديگر است و بر يك ديگر تأثير متقابل مي گذارند لذا هر تغييري در يكي ازاجزاء و عناصربرساير اجزاي ساخت نيزتغييرايجادمي كند. از تركيب دو مكتبي ساخت گرايي و كاركردگرايي مكتب "ساختي كاركردي " حاصل گرديدكه پارسنز را مي توان ازپيروان آن نام برد. - يكي از مكاتب جامعه شناسي را بدلخواه انتخاب كرده توضيح دهيد.
برچسبها: جامعه, جامعه شناسی, مکاتب