دین،اخلاق،ادبیات عرب
 
آگاهی وبصیرت

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاريخ شنبه شانزدهم مهر ۱۴۰۱ توسط جعفرکارگزار

چِهِل، از اعداد مهم با معانی نمادین و رمزی در فرهنگ مردم ایران. بازتاب و کاربرد عدد 40 را می‌توان در نوشته‌های دینی، ادبیات حماسی، آیینهای عرفانی، مراسم و رفتارهای آیینی مردم، و اساطیر دید.
بیشتر نمادشناسان به سبب آنکه 40 تصاعدی از عدد 4 است، آن را مظهر تمامیت به شمار می‌آورند و احتمال می‌دهند که قداست آن به دورۀ چهل‌روزۀ ناپدید‌شدن خوشۀ پروین بازمی‌گردد و ریشه در نجوم بابلی دارد.

چون عدد 40 از 4 «10» به وجود می‌آید، خواص عدد 10 و 4 را نیز دارد. در نمادشناسی، عدد 10 نشانۀ کمال خلقت است و چون همۀ اعداد را دارا ست، همۀ موجودات را نیز شامل می‌شود

عدد 4 نیز کلیت و تمامیت، و نماد جهان مادی و ایستایی است. درست برخلاف عدد 3 که نماد پویایی و آفرینندگی است، 4 نشان پایان پویایی و آغاز نظم و قانون اس. بنابراین 40 که از 4 و 10 تشکیل شده است، نمی‌تواند مفهومی جز کلیت و تمامیت داشته باشد. گاه عدد 40 را نماد دورۀ زندگی یا مرگ نیز دانسته‌اند.

ریشه‌شناسی

عدد 40 بازماندۀ čehel در فارسی میانه است که خود بازماندۀ واژه‌ای در فارسی باستان بوده است، ولی در کتیبه‌های موجود فارسی باستان دیده نمی‌شود. با این همه، صورتِ اوستایی این کلمه که کهن‌ترین شکل آن در یک زبان ایرانی است، čaθwarәsatәm بوده است .

کاربرد

کاربردهای عدد 40 در باورهای عامۀ ملل مختلف، فراوان و گوناگون است. در فرهنگ ایرانی، این کاربردها به چند گروه کلی تقسیم می‌شوند: الف ـ در معنای کثرت؛ ب ـ آسیب‌پذیری و آشفتگی؛ ج ـ کمال و پختگی

الف ‌ـ در معنای کثرت

گاه منظور از 40 تعداد زیادی از چیزی است که شاید در صورت شمارش، واقعاً شمار آنها به 40 نرسد. مشهور است که برخی از پادشاهان ساسانی 40 خوابگاه با 40 رختخواب داشتند تا دشمنان آنها را به‌راحتی در خواب غافل‌گیر نکنند. در شاهنامۀ فردوسی چنین آمده است که مریم، دختر امپراتور روم، با 40 مهدِ آبنوس و جواهرنشان نزد خسروپرویز آمد و خسروپرویز نیز 40 خوان زرین به او هدیه داد ؛ سیندخت 40 تخت دیبای زرین جواهرنشان به‌عنوان جهیز به رودابه داد ؛

ریونیز 40 خواهر داشت و خودش تنها برادر بود ؛

رستم هنگام جنگ با اکوان دیو، 40 پهلوان را می‌کشد.

همچنین به گزارش شاهنامه، داراب 40 جاثلیق را می‌کشد، و خراجی که از روم می‌گیرد، 100هزار شمشِ چهل‌مثقالی است ؛ انوشیروان نیز در خواب نردبانی چهل‌پله می‌بیند که از حجاز بر‌آمده، و جهان را منور ساخته‌ است
عدد 40 در کنار نام مکانها نیز نشان‌دهندۀ کثرت است؛ مثل چهل‌تن در شمال حافظیۀ شیراز ، چهل‌دختران در چند مکان ازجمله دامغان، اصفهان و کاشان، کوه چهل‌مقام در شیراز ، چهل‌ستون و جز اینها، که در همۀ آنها عدد 40 مضافٌ‌الیهی است که نشان‌دهندۀ زیاد بودن تعداد مضاف است. امثال و اصطلاحاتی نیز وجود دارد که این معنا را می‌رساند، مانند «یک مویز و چهل قلندر» و «یک کلاغ، چهل کلاغ»؛ یا افسانه‌هایی با عناوین «چهل پهلوان و چهل دیو»، «انگشتر و چهل غلام کمرزرین بسته» ، «پری چهل‌گیسو» ، «یک کچل و چهل دزد» «مادیان چهل کرّه»، «چهل طوطی» که از سنسکریت به فارسی ترجمه شده است

کثرت می‌تواند به اندازه نیز اطلاق شود؛ مثلاً به مردان بلندقدی که در سیستان، قلعۀ اندجرود را ساختند، «چهل‌گزی» می‌گفتند ؛ و یا افسانه‌هایی با عناوین «چهل گزۀ مو»، «چل‌گیس» و «چل گزه‌موی» وجود دارد. همچنین در شاهنامه آمده است: سروی که زردشت جلو آتشکده کاشت، 40 رَش [= از سر انگشت دست تا آرنج] ارتفاع و 40 رش پهنا داشت.
گاهی منظور از کثرت طولانی‌بودن مدت زمان کاری است؛ مثل 40 روز جنگیدن یا 40 سال عبادت کردن. برای نمونه، ابراهیم ادهم هنگامی که آذوقه‌اش در سفر تمام شد، 40 روز گِل خورد و به کسی نگفت؛ حاتم 40 سال از میوۀ مکه نخورد، چون لشکریان آن باغها را خریده بودند؛ بشر حافی 40 سال آرزوی بریان داشت و 40 روز در زندان بود. جنگ اردوان و اردشیر 40 روز طول کشید ؛ جنگ ضحاک و جمشید نیز 40 روز بود ؛ جنگ رستم با تورانیان در خون‌خواهی سیاوش نیز همین اندازه طول کشید، به گونه‌ای که 40 فرسنگ زمین از خون گِل شد؛ در عهد انوشیروان، عَرِض برای جنگیدن 40 روز صبر کرد.

بنابر شرف‌نامۀ نظامی، جنگ شاه با بندگان 40 روز طول کشید و اسکندر 40 روز در ظلمات سرگردان بود ، و بنابر هفت‌پیکر همو، غار بهرام گور را 40 روز می‌کندند. انوشیروان از مزدک 40 روز وقت خواست تا جواب او را بدهد ، و حافظ از لاف چهل‌ساله سخن می‌گوید.

ب ـ آسیب‌پذیری و آشفتگی

عدد 40 در رفتارهای ضد‌ جادویی، کاربردی نمادین و پربسامد دارد. با تمام‌شدن 40 روز یا استفاده از 40 شیء یا انجام چهل‌بارۀ اعمالی، خاصیت جادویی یا شررسانی باطل، یا طلسمی تکمیل می‌شود و دوره‌اش به پایان می‌رسد. بنابر باورهای مردم، اگر برای رفع شری اقدامی نکنند، در کارشان گره می‌افتد؛ اصطلاح «تو کارش چله افتاده»، همین معنا را می‌رساند. این اصطلاح زمانی به کار می‌رود که انجام امری با موانع بسیار روبه‌رو می‌شود و برای به نتیجه رساندن آن باید وقت و نیروی بیشتری صرف کرد.
از اعمالی که برای دفع شر و نیروهای اهریمنی انجام می‌دهند، سوگواری چهل‌روزه برای مرده است. در طی این مدت، مرده و خانواده‌اش بسیار آسیب‌پذیرند و شیطان به سراغ آنها می‌آید؛ پس نباید خانوادۀ شخص درگذشته را تنها گذاشت و باید همراه آنها سوگواری کرد (کراسنوولسکا، 62). در متون ادبی نیز سوگواری برای مرگ شاهان 40 روز طول می‌کشد؛ مثلِ سوگواری در مرگ پدر شاپور ذوالاکتاف، و یا سوگواری در مرگ کاووس
برخی طلسمها و باطل‌السحرها نیز تا 40 روز نیرو دارد؛ مثلاً خواندن آیة‌الکرسی تا 40 روز خانه را از سحر در امان می‌دارد (آقا‌شریف، 180؛ برای آگاهی بیشتر دربارۀ خاصیت باطل‌السحری آیة‌الکرسی، نک‌ : ه‌ د، آیة‌الکرسی)، یا خوردن زیتون به مدت 40 روز شیطان را دور می‌کند
در تداول عامه برای اینکه بچه مریض نشود، «چهل بسم‌اللّٰه» به وسیلۀ زنجیر یا قیطانی به‌گردنش می‌انداختند؛ «چهل بسم‌اللّٰه» گردن‌بندی ساخته‌شده از چهل پولک از جنس برنج، نقره یا طلا ست که روی هریک، جملۀ بسم ‌اللّٰه ‌الرحمٰن ‌الرحیم کنده شده است

نوزاد را 40 روز پس از تولد، آب چله می‌زدند، یعنی او را به حمام می‌بردند و با جام چهل‌کلید (ه‌ م) رویش آب می‌ریختند. اگر این جام را نداشتند، شانۀ چوبی قزوینی را 40 بار در آب فروکرده و سپس آن آب را روی کودک می‌ریختند. برای اینکه به‌سبب سردی هوا کودک را به حمام نبرند، در خانه ظرف آبی پشت نوزاد می‌گذاشتند و یک حبه زغال، یک برگ سبز و یک کلید در آن می‌انداختند و روی ظرف را پارچه‌ای سرخ می‌کشیدند. ظرفی خالی هم جلو نوزاد قرار داشت؛ آن‌گاه با کف دست، 40 بار از ظرف پشتی آب برداشته، از روی نوزاد رد کرده و در ظرف جلوی می‌ریختند. گاه نیز پارچه‌ای روی سر کودک گرفته و یک نفر آب روی آن ریخته و دیگری با سرعت پارچه را جمع می‌کرد تا نوزاد خیس نشود د

برای دورکردن ارواح شریر از نوزاد، در کهنه‌های بچه سنجاقهایی فرو می‌بردند و 40 روز به همان حال نگه می‌داشتند .
در شیراز دختران برای بخت‌گشایی، با جام چهل‌کلید از نهر سعدیه روی سر خود آب می‌ریختند .

به همین منظور، در اصفهان زنان در حمام شیخ‌بهایی با جام چهل‌کلید آب روی سر خود می‌ریختند.

در کرمان برای بازشدن بخت، 40 دانۀ جو و 40 برگ سبز را در کدویی که از قبرستان آورده بودند، می‌انداختند. دختری که می‌خواست بختش باز شود، 10 دقیقه مانده به ظهر روز جمعه، رو به قبله می‌نشست و کماجدانی را از آب پر می‌کرد. سپس فرد دیگری 41 بار آن کدو را از آب کماجدان پر می‌کرد و بر سر زن می‌ریخت. این عمل باید تا موقع اذان ظهر تمام می‌شد. آن‌گاه زن از خانه بیرون می‌رفت و با مردی حرف می‌زد تا بختش بازشود. پس اگر در جمعۀ اول اثر نمی‌کرد، حداکثر باید تا 3 جمعه ادامه پیدا می‌کرد؛ سپس کدو را به قبرستان بازمی‌گرداندند. برخی به جای کدو، جام چهل‌کلید را به کار می‌بردند .
برای رفع برخی امراض نیز از 40 نفر به نام محمد پول می‌گرفتند؛ سپس با آن پول حلقه‌ای ساخته و در دست می‌کردند.
در برخی از مناطق، برای باران‌خواهی نام 40 کچل را بر زبان می‌آورند و به‌ازای هر کچل، یک گره بر ریسمانی می‌زنند، سپس ریسمان را می‌سوزانند.

برای احضار خواجه خضر، زنی یائسه مدت 40 روز صبح زود که همه خواب بودند، کوچه را آب و جارو می‌کرد و تا 20 روز دم در، دو رکعت نماز حاجت می‌خواند. روز چهلم سر تیغۀ آفتاب، باید از خانه بیرون می‌رفت؛ در این هنگام، خضر (ه‌ م) به‌صورت پیرمرد، چوپان، خرده‌فروش، لحاف‌دوز یا سیّد به او برمی‌خورد و زن حاجتش را به او می‌گفت.
در گیلان، کسی که حاجتی داشت، باید شب عاشورا در گوشه‌ای ایستاده، از 40 سینی یا مجمع مقداری پلو برمی‌داشت که به آن چل‌کاسه می‌گفتند. این پلو را فقط باید صاحب حاجت می‌خورد.

در فرهنگ مردم، خواندن دعاهای مختلف به مدت 40 روز نیز خواص ضد‌جادویی متعدد دارد.

ج‌ ـ کمال و پختگی

این معنا درواقع دربردارندۀ دو مفهوم پیشین نیز هست؛ یعنی گذراندن مدتی طولانی و به پایان بردن دوران آشفتگی و نابسامانی که به کمال و آرامش و دانایی ختم می‌شود، تا فرد نتیجۀ صبر و پایداری خویش را گرفته باشد، یا آنکه دورۀ جادوی طلسم کامل شود. برای نشان‌دادن این کمال، می‌توان دوران بارداری زنان را مثال زد که شامل 7 دورۀ چهل‌روزه است و طی آن، کمال مورد نظر حاصل می‌شود. در روم قدیم نیز دورۀ قرنطینۀ کشتیهای تازه‌وارد 40 روز بود. زمان مورد نیاز برای رفع بیماریهای احتمالی بود. اساساً واژۀ قرنطینه از «کورانتین» یونانی و به معنای 40 گرفته شده است

در متون پیش از اسلام نیز آمده است که نطفۀ کیومرث 40 سال در زمین ماند و پس از آن، مَشی و مَشیانه از آن روییدند .
در فرهنگ اسلامی، 40 سال زمانی است که برای رسیدن به کمال مورد نیاز است مبعوث‌شدن پیامبر اسلام (ص) در چهل‌سالگی نیز نشان از پختگی ایشان به هنگام بعثت دارد

رسیدن به گنج فقر نیز ریاضتی چهل‌ساله می‌طلبد و 40 سال طول می‌کشد تا کسی خردمند شود .
در بسیاری از متون عرفانی نیز از رسول اسلام (ص) روایت شده است که هرکس 40 صبح با خلوص نیت عبادت کند، سرچشمه‌های حکمت از قلب او بر زبانش جاری می‌شود

خداوند نیز برای آنکه موجودی کامل بسازد، به مدت 40 سال گِل انسان را سرشت .

بعضی از عرفا برآن‌اند که خداوند گل انسان را 40 سال با درد و غم و یک سال با شادی و سرور عجین کرد؛ به همین سبب، انسان بیشتر گرفتار غم و اندوه است تا شادی و سرور.

خواندن 40 حدیث نیز باعث پاک‌شدن روح و تقویت ایمان می‌گردد. روایاتی از پیامبر ‌(ص) و ائمه (ع) نقل شده است که براساس آنها، دانستن 40 حدیث موجب خیر و ثواب می‌شود؛ ازاین‌رو، برخی از محدثان کتابهایی با عنوان «اربعین» گردآورده‌اند که در آنها 40 حدیثی که از نگاه آنها مهم‌تر بوده، جمع شده است

همچنین باید از آن دسته امور دینی یاد کرد که با این عدد پیوند خورده‌اند؛ چنان‌که بنابر احادیث، نماز کسی که شرب خمر کند، تا 40 روز پذیرفته نیست

در متون مقدس نیز عدد 40 حضور بارز دارد، به‌خصوص در تورات که صبغۀ بابلیِ تقدس این عدد را بیشتر نشان می‌دهد. در عهد عتیق 40 به معنای یک نسل بوده است

بنابر قرآن کریم، دورۀ سرگردانی یهود 40 سال بود (مائده / 5 / 26؛

مدت طوفان نوح (ع) 40 روز بود؛ در زمان یونس (ع) امتحان نینوا 40 روز طول کشید؛ موسى (ع) به آدم (ع) می‌گوید که خلقت از گِل 40 سال طول کشید

وحی طی 40 روز به موسى (ع) نازل شد (بقره / 2 / 51؛ اعراف / 7 / 142؛

داوود و سلیمان (ع) هریک 40 سال حکومت کردند؛ حزقیال 40 روز آزار اسرائیلیان را تحمل کرد ؛ حتى در انجیل نیز عیسى (ع) برای به کمال رسیدن، دوره‌های چهل‌گانه را طی می‌کند: او 40 روز پس از تولد به هیکل رفت؛ 40 شبانه‌روز روزه گرفت؛ دورۀ تبشیر او 40 ماه طول کشید؛ و 40 ساعت در قبر ماند تا عروج کرد .


برچسب‌ها: ادبیات, چهل, عدد
.: Weblog Themes By Pichak :.





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
چاپ این صفحه
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک