دین،اخلاق،ادبیات عرب
 
آگاهی وبصیرت

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاريخ یکشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۱ توسط جعفرکارگزار

مبانی هنری قصه های قرآن:ابوالقاسم حسسینی

مفاهیم و آثار قصّه قرآنی

پیام های فکری

طبیعتِ قصّه های قرآن که بیش تر مکّی اند/دینداری/ رازدانیِ پیامبران/معجزه

طبیعتِ قصّه های قرآن که بیش تر مکّی اند

بیش تر قصّه های قرآن مکّی اند واز این رو عمدتا به مسائل کلّی دین نظر دارند. طبیعت دعوت دینی در آن برهه اقتضا می کرده است که نخست پایه های دیانت استوارگردد و از مسائل درجه دوم چندان سخن به میان نیاید. بنابراین، پیام های عقیدتی قصّه های قرآن عمدتا به همین ارزش های کلّی و درجه یکم مربوطند. البتّه گاه نیز از مسائل اخلاقی درجه دوم سخن رفته است، مانند مسأله «کم فروشی» که در قصّه شعیب به آن اشاره شده است. شاید دلیل این باشد که حتّی پس از استقرار ایمان نیز سودجویی های اقتصادی، جامعه مؤمنان را آزارمی دهد و از این رو قرآن آن را در شمار مسائل زیربنایی مورد عنایت قرارداده است. اینک پیام های برجسته عقیدتی را در قصّه های قرآن از نظر می گذرانیم.

دینداری

حسّ دینداری در انسان ریشه ای فطری دارد، پس فراگستر و جاودانه است و همه از آن یکسان سهم دارند:

فِطْرَتَ اللّه ِ الَّتی فَطَرَ النّاسَ عَلَیْها لاتَبْدیلَ لِخَلْقِ اللّه ِ ذلِکَ الدّینُ الْقَیِّمُ. روم / 30.

فطرتی است که خدا همه را بدان فطرت بیافریده است و در آفرینش خدا تغییری نیست. دین پاک و پایدار این است.

همین حس در گونه های تحریف شده، ولی برخاسته از ریشه فطری دینداری، به جنگ با حسّ ناب و سلیم می پرداخته است. قوم عاد خدایان خود ساخته را می پرستیدند و با همان پرستش، به احتجاج با پیامبر خدا بر می خاستند:

قالُوآ اَجِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّه َ وَحْدَهُ وَنَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ ابآؤُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا اِنْ کُنْتَ مِنَ الْصّادِقینَ . قالَ قَدْ وَقَعَ عَلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ اَتُجادِلُونَنی فی اَسْمآءٍ سَمَّیْتُمُوهآ اَنْتُمْ وَابآؤُکُمْ ما نَزَّلَ اللّه ُ بِها مِنْ سُلْطانٍ فَانْتَظِرُوا اِنّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ. اعراف / 70 و 71.

گفتند: آیا نزد ما آمده ای تا تنها اللّه را بپرستیم و آنچه را که پدرانمان می پرستیدند رها کنیم؟ اگر راست می گویی آنچه را که به ما وعده می دهی بیاور. گفت: عذاب و خشم پروردگارتان حتما بر شما نازل خواهدشد. آیا درباره این بتهایی که خود و پدرانتان بدین نامها نامیده اید وخدا هیچ دلیلی بر آنها نازل نساخته است، با من ستیزه می کنید؟ به انتظار بمانید، من هم با شما به انتظار می مانم.

و همین مردم می پنداشتند _ و حقیقتا می پنداشتند _ که خدایان ساختگی شان به هود آزار رسانده اند:

قالوا یا هُودُ ما جِئْتَنا بِبَیِّنَهٍ وَما نَحْنُ بِتارِکی الِهَتِنا عَنْ قَوْلِکَ وَما نَحْنُ لَکَ بِمُؤمِنینَ . اِنْ

نَقُولُ اِلاَّ اعْتَرئکَ بَعْضُ الِهَتِنا بِسُوءٍ. هود / 53 و 54.

گفتند: ای هود، تو برای ما دلیل روشنی نیاورده ای و ما به گفتار تو خدایان خویش را ترک نمی کنیم و به تو ایمان نمی آوریم . جز این نگوییم که بعضی از خدایان ما به تو آزاری رسانده اند.

این حسّ دینداری آن قدر قدرتمند بود که میان مردم و خدایانشان «محبّت» و «مودّت» برقرار می کرد؛ البتّه محبّت و مودّتی این جهانی:

وَقالَ اِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللّه ِ اَوْثانًا مَوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فیِ الْحَیوهِ الدُّنیا. عنکبوت / 25.

گفت: شما بتانی را به جای خدای یکتا به خداگرفته اید تا در این زندگانی دنیا میانتان دوستی باشد.

از همین رو، قرآن اندیشه این مردم را به نحوی ملموس و محسوس برمی انگیزد تا بیندیشند که آیا این خدایان همان ویژگی هایی را دارند که به خاطرشان پرستش می شوند. روشن ترین نمونه این انگیزش فطری در داستان ابراهیم دیده می شود:

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ اِبرهیمَ . اِذْ قالَ لاَِبیهِ وَقَوْمِه ما تَعْبُدُونَ . قالُوا نَعْبُدُ اَصْنامًا فَنَظَلُّ لَها عاکِفینَ . قالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ اِذْتَدْعُونَ . اَوْیَنْفَعُونَکُمْ اَوْیَضُرُّونَ . قالوا بَلْ وَجَدْنآ ابآءَنا کَذلِکَ یَفْعَلُونَ . قالَ اَفَرَءَیْتُمْ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ . اَنْتُمْ وَابآؤُکُمُ الاَقْدَمُونَ . فَاِنَّهُمْ عَدُوٌّ لی اِلاّ رَبَّ الْعالَمینَ . اَلَّذی خَلَقَنی فَهُوَ یَهْدینِ . وَالَّذی هُوَ یُطْعِمُنی وَیَسْقینِ . وَاِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ . وَالَّذی یُمیتُنی ثُمَّ یُحْیینِ . وَالَّذی اَطْمَعُ اَنْ یَغْفِرَلی خَطیئَتی یَوْمَ الدّینِ. شعرا / 69 تا 82.

و داستان ابراهیم را برایشان تلاوت کن . آنگاه که به پدر و قوم خود گفت: چه می پرستید؟ گفتند: بتانی را می پرستیم و معتکف آستانشان هستیم . گفت: آیا وقتی آنها را می خوانید صدایتان را می شنوند. یا برای شما سود و زیانی دارند؟ گفتند: نه، پدرانمان را دیده ایم که چنین می کرده اند. گفت: آیا می دانید که چه می پرستیده اید، شما و نیاکانتان؟ آنها دشمنان منند، ولی پروردگار جهانیان دوست من است: آن که مرا بیافریده سپس راهنماییم می کند، و آن که به من طعام می دهد و مرا سیراب می سازد، و چون بیمار شوم شفایم می بخشد، و آن که مرا می میراند و سپس زنده می کند، و آن که امید می دارم که در روز قیامت خطایم را ببخشاید.

همین برخورد حسّی و بسیار ملموس که رگ دینداری سلیم را می جنبانَد، در سخن قرآن با امّت محمّد نیز جلوه گر است:

اِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّه ِ عِبادٌ اَمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجیبُوا لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ . اَلَهُمْ اَرْجُلٌ یَمْشُونَ بِها اَمْ لَهُمْ اَیْدٍ یَبْطِشُونَ بِها اَمْ لَهُمْ اَعْیُنٌ یُبْصِرُونَ بِها اَمْ لَهُمْ اذانٌ یَسْمَعُونَ بِها قُلِ ادْعُوا شُرَکآءَکُمْ ثُمَّ کیدُونِ فَلا تُنْظِرُونِ . اِنَّ وَلِیِّی اللّه ُ الَّذی نَزَّلَ اَلْکِتابَ وَهُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحینَ . وَاَلَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِه لایَسْتَطیعُونَ نَصْرَکُمْ وَلا اَنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ . وَاِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَی الْهُدی لا یَسْمَعُوا وَتَرئهُمْ یَنْظُرُونَ اِلَیْکَ وَهُمْ لایُبْصِرُونَ. اعراف / 194 تا 198.

آنهایی که جز اللّه به خدایی می خوانید، بندگانی چون شمایند. اگر راست می گویید، آنها را بخوانید، باید شما را اجابت کنند . آیا آنها را پاهایی هست که با آن راه بروند یا آنها را دستهایی هست که با آن حمله کنند یا چشمهایی هست که با آن ببینند یا گوشهایی هست که با آن بشنوند؟ بگو: شریکانتان را بخوانید و بر ضد من تدبیر کنید و مرا مهلت مدهید . یاور من اللّه است که این کتاب را نازل کرده و او دوست شایستگان است . آنان را که به جای اللّه به خدایی می خوانید، نه شما را می توانند یاری کنند و نه خود را . و اگر آنها را به راه هدایت بخوانی نمی شنوند و می بینی که به تو می نگرند ولی گویی که نمی بینند.

در آینه قصّه های قرآن، دعوت اساسی پیامبران نیز در همین آگاه گری جلوه می کند: دعوت به پرستش خدای یگانه و دست شستن از پرستش خدایان ساختگی:

اُعْبُدُوا اللّه َ ما لَکُمْ مِنْ اِلهٍ غَیْرُهُ. اعراف / 59 و 65 و 73 و 85؛ هود / 50 و 61 و 84؛ مؤمنون / 23 و 32.

خدا را عبادت کنید که جز او برای شما معبودی نیست.

رازدانیِ پیامبران

خدای حکیم، رسولان خویش را که از میان مردم برگزیده است، به علم غیب، در محدوده ای که خود می خواهد، آگاه می کند. و این از آن روست که پیامبران بتوانند آفاق ناپیدای سعادت را در چشم مردم پدیدار سازند.

نحوه این ارتباط، به تناسب وضعیّت و فضای دعوت پیامبران، متفاوت بوده است: ابراهیم و یوسف با خواب راستین (= رؤیای صادق)، موسی با گفت و گوی بی پرده (= تکلیم)، ابراهیم به واسطه فرشتگانی بشرگونه، و... :

فَلَمّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ اِنّی اَری فِی الْمَنامِ اَنّی اَذْبَحُکَ. صافّات / 102.

چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند، گفت: ای پسرکم! در خواب دیده ام که تو را ذبح کنم.

اِذْ قالَ یُوسُفُ لاَِبیهِ یآ اَبَتِ اِنّی رَاَیْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَاَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ. یوسف / 4.

آنگاه که یوسف به پدر خود گفت: ای پدر، من در خواب یازده ستاره و خورشید و ماه دیدم، دیدم که سجده ام می کنند.

وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْنا هُمْ عَلَیْکَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ وَکَلَّمَ اللّه ُ مُوسی تَکْلیما. نساء / 164.

و پیامبرانی که پیش از این داستانهاشان را برای تو گفته ایم و آنان که داستانهاشان را برای تو نگفته ایم. و خدا با موسی سخن گفت، چه سخن گفتنی بی میانجی.

هَلْ اَتئکَ حَدیْثُ ضَیفِ اِبْراهیمَ الْمُکْرَمینَ . اِذْ دَخَلُوا عَلَیْهِ فَقالُوا سَلامًا قالَ سَلامٌ قَوْمٌ مُنْکَرُونَ . فَراغَ اِلی اَهْلِه فَجآءَ بِعِجْلٍ سَمینٍ . فَقَرَّبَهُ اِلَیْهِمْ قالَ اَلا تَأْکُلُونَ . فَاَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَهً قالُوا لاتَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلامٍ عَلیمٍ. ذاریات / 24 تا 28. نیز بنگرید به: حجر / 51.

آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ آنگاه که نزد او آمدند و گفتند: سلام. گفت: سلام، شما مردمی ناشناخته اید . در نهان و شتابان نزد کسان خود رفت و گوساله فربهی آورد . طعام را به نزدشان گذاشت و گفت: چرا نمی خورید؟ و از آنها بیمناک شد. گفتند: مترس. و او را به فرزندی دانا مژده دادند.

و البتّه روش عمومی ارتباط با پیامبران، که بیش از شیوه های دیگر جریان داشته است، گفتار اِلاهی با واسطه فرشته وحی بوده است.

معجزه

قرآن در زمانه ای فرودآمد که دو عقیده رایج در باب پیامبران بر ذهن مردم حاکم بود: یکی آن که پیامبر باید از فرشتگان خدا باشد؛ و دیگر این که اگر هم پیامبر از میان آدمیان برگزیده شود، باید همواره با معجزات اِلاهی مدد یابد و برای آنان آیه و بیّنه ای معجزه گون بیاورد. قرآن اقرار می کند که معجزه آوری از ویژگی های پیامبران است، امّا به این مطلب تن نمی دهد که ایمان آوردن متوقّف بر معجزه باشد. این حقیقت را که معجزات با پیامبران پیشین همراه بوده اند ولی کم تر سود بخشیده اند، بارها در قصّه های قرآن می نگریم:

وَما مَنَعَنآ اَنْ نُرْسِلَ بِالاْیاتِ اِلاّ اَنْ کَذَّبَ بِهَا الاَوَّلوُنَ وَاتَیْنا ثَمُودَ النّاقَهَ مُبْصِرَهً فَظَلَمُوا بِها وَما نُرْسِلُ بِالاْیاتِ اِلاّ تَخْویْفا. اسراء / 59.

ما را از نزول معجزات بازنداشت، مگر اینکه پیشینیان تکذیبش می کردند. به قوم ثمود به عنوان معجزه های روشنگر ماده شتر را دادیم. بر آن ستم کردند. و ما این معجزات را جز برای ترسانیدن نمی فرستیم.

وَلَوْ اَنَّنا نَزَّلْنا اِلَیْهِمُ الْمَلئِکَهَ وَکَلَّمَهُمُ الْمَوْتی وَحَشَرْنا عَلَیْهِمْ کُلَّ شَی ءٍ قُبُلاً ما کانُوا لِیُؤْمِنُوا اِلاّ اَن یَشآءَ اللّه ُ وَلکِنَّ اَکْثَرَهُمْ یَجْهَلُونَ. انعام / 111.

و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل کرده بودیم و مردگان با ایشان سخن می گفتند و هر چیزی را دسته دسته نزد آنان گرد می آوردیم، باز هم ایمان نمی آوردند، مگر اینکه خدا بخواهد. ولیک بیشترشان جاهلند.


برچسب‌ها: معارف, عقاید, قرآن
.: Weblog Themes By Pichak :.





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
چاپ این صفحه
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک