دین،اخلاق،ادبیات عرب
 
آگاهی وبصیرت

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاريخ یکشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۱ توسط جعفرکارگزار

آثار قصّه های قرآن

قصّه های قرآن، گذشته از پیام ها و عبرت هایی که شرحشان گذشت، آثار و نتایجی نیز دارند. آنچه وجود این آثار را تأیید می کند، این است که از مجموعه قصّه های قرآن به صورت طولی و از یکایک آن ها در هر سوره به صورت عرضی، تأثیرات خاصّی به ذهن القا می شود. برای دریافت این آثار، لازم است نخست به کارکرد و تأثیر اصلی قصّه اشاره کنیم.

کارکرد اصلی همه گونه های هنری، از جمله قصّه، گذشته از پیام های محتوایی شان، انگیزش عاطفی والقای نفسانی است. همان قدر که یک قطعه موزیک یا تابلو نقّاشی در روح و جان انسان اثر می کند و رگ عواطف آدمی را به جنبش درمی آورد، یک قصّه نیز می تواند درون انسان را به جنبش و هیجان وادارد. این هیجان و خلجان روحی، همان وحی عاطفی و فکری است که پیامبر هنر به ارمغان می آورَد. اگر وجوه این افاضه روحانی و وحی عاطفی درک شود، آن گاه در می یابیم که اصولاً چرا بخشی از قرآن به زبان قصّه فرودآمده است. این وجوه عبارتند از:

کاستن از فشار عاطفی شدید بر پیامبر اسلام و مؤمنان

کرده ها و گفته های مشرکان، روح و جان پیامبر و مؤمنان را سخت آزارمی داد. در برابر مکر و خیانت و خباثت مشرکان، به راستی سینه پیامبر احساس تنگنا می کرد:

وَلَقَدْ نَعْلَمُ اَنَّکَ یَضیقُ صَدْرُکَ بِما یَقُولُونَ. حجر / 97.

و می دانیم که تو از گفتارشان دلتنگ می شوی.

این فشار روانی آن قدر شدید بود که حتما باید مهار می شد و در پرتو لطف خاصّ خداوند به آرامش می گرایید. قرآن بارها برای تلقین آرامش روحی به جان و دل پیامبر، او را مخاطب ساخته است:

فَاصْبِرْ لِحُکْمِ رَبِّکَ وَلاتَکُنْ کَصاحِبِ الْحُوتِ اِذْ نادی وَهُوَ مَکْظُومٌ . لَوْلا اَنْ تَدارَکَهُ نِعْمَهٌ مِنْ رَبِّه لَنُبِذَ بِالْعَرآءِ وَهُوَ مَذْمُومٌ. قلم / 48 و 49.

در برابر فرمان پروردگارت صابر باش و چون صاحب ماهی مباش که با دلی پراندوه ندا در داد . اگر نعمت پروردگارش نبود، در عین بدحالی به صحرایی بی آب و گیاه می افتاد.

لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ اَلاّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ. شعرا / 3.

شاید از اینکه ایمان نمی آورند، خود را هلاک سازی.

فَلَعَّلَکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی اِلَیْکَ وَضآئِقٌ بِه صَدْرُکَ اَنْ یَقُولُوا لَوْلآ اُنْزِلَ عَلَیْهِ کَنْزٌ اَوْ جآءَ مَعَهُ مَلَکٌ اِنَّمآ اَنْتَ نَذیرٌ وَاللّه ُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ وَکیلٌ. هود / 12

مباد که برخی از چیزهایی را که بر تو وحی کرده ایم واگذاری و بدان دلتنگ باشی که می گویند: چرا گنجی بر او افکنده نمی شود؟ و چرا فرشته ای همراه او نمی آید؟ جز این نیست که تو بیم دهنده ای بیش نیستی و خداست که کار ساز هر چیزی است.

قصّه های قرآن در ایجاد این آرامش روحی نقش و وظیفه ای خطیر دارند. از رهگذر همین قصّه ها، تصویری بدیع از صبر و ثبات در راه ابلاغ حق، پیش روی پیامبر و مؤمنان پدید می آمد و آنان را به ادامه راه امیدوارمی ساخت. قرآن، خود، به این اثر تصریح کرده است:

وَکُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنْبآءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِه فُؤادَکَ وَجآءَکَ فی هذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَهٌ وَذِکْری لِلْمُؤْمِنینَ. هود / 120.

هر خبری از اخبار پیامبران را برایت حکایت می کنیم تا تو را قویدل گردانیم. و در این کتاب برای تو سخن حق، و برای مؤمنان موعظه و اندرز نازل شده است.

این که در قصّه موسی از وراثت زمین برای مؤمنان سخن می رود، تصادفی نیست. این، تأکیدی است بر آن وحی عاطفی که جان پیامبر را از فشار روحی رهایی می دهد و نهال امید را در دلش بالنده تر می سازد:

نَتْلُوا عَلَیْکَ مِنْ نَبَأ مُوسی وَفِرْعَوْنَ بِالْحَقِّ لِقَومٍ یُؤْمِنُونَ . اِنَّ فِرْعَوْنَ عَلا فِی الاَْرْضِ وَجَعَلَ اَهْلَها شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طآئِفَهً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ اَبْنآءَهُمْ وَیَسْتَحْیی نِسآءَهُمْ اِنَّهُ کانَ مِنَ الْمُفْسِدینَ . وَنُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الاَْرْضِ وَنَجْعَلَهُم اَئِمَّهً وَنَجْعَلَهُمْ الْوارِثینَ. وَنُمَکِنَّ لَهُمْ فِی الاَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهامانَ وَجُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ. قصص / 3 تا 6.

برای آنها که ایمان می آورند داستان راستین موسی و فرعون را بر تو می خوانیم . فرعون در آن سرزمین برتری جست و مردمش را فرقه فرقه ساخت. فرقه ای را زبون می داشت و پسرانشان را می کشت و زنانشان را زنده می گذاشت که او از تبهکاران بود . و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و وارثان گردانیم . و آنها را در آن سرزمین مکانت بخشیم و به فرعون و هامان و لشکریانشان چیزی را که از آن می ترسیدند نشان دهیم.

از همین روست که در سوره هود، که یکی از مجموعه های همین گونه قصّه هاست، در آغاز «فَلَعَلَّکَ تارِکٌ بَعْضَ ما یُوحی...» را می آورد و در پایان «وَکُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنْبآءِ الرُّسُلِ...» را. نیز به همین دلیل است که در آغاز سوره طه، که قصّه موسی را در خود دارد، به پیامبر نوید می دهد که قرآن کتاب مشقّت نیست:

طه . مآ اَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْانَ لِتَشْقی . اِلاّ تَذْکِرَهً لِمَنْ یَخْشی. طه / 1 تا 3.

طاها . قرآن را بر تو نازل نکرده ایم که در رنج افتی . تنها هشداری است برای آن که می ترسد.

در همین سوره و در خلال قصّه موسی، ناگواری هایی را که گریبانگیر موسی بود شرح می دهد و در پایان، از این نکته یاد می آورد که حال پیامبران پیشین به همین گونه بوده است:

کَذلِکَ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ اَنبآءِ ما قَدْ سَبَقَ وَقَدْ اتَیْناکَ مِنْ لَدُنّا ذِکْرًا. طه / 99

اینچنین خبرهای گذشته را برای تو حکایت می کنیم. و به تو از جانب خود قرآن را عطا کردیم.

قصّه موسی در سوره قصص، مجموعه قصّه های سوره انبیا، و قصّه هایی از سوره صافّات دقیقا همین وظیفه را ایفا می کنند. امّا شاید نیکوترین نمونه همان قصّه نوح باشد با عناصر مشترک فراوان و شیوه های یکسان برخورد مشرکان و رنج های مشابهی که نوح و محمّد می بردند و حتّی بُت های همنام: ود، سواع، یغوث، یعوق، و نسر. بی شک در آینه این قصّه، محمّد حال خویشتن و امّتش را می دید و به آینده فرخنده دعوت خویش، یعنی نجات مردان خدا، امیدوار می شد.

هدایت عواطف به سمت بیزاری از جلوه های زشت

قصّه های قرآن، همپای امید بخشی و آرام سازی، به مؤمنان می فهمانند که صرفا دوست داشتن و عاطفه ورزیدن کافی نیست. مؤمنان باید همان قدر که پاکی ها را می ستایند، از لحاظ عاطفی به جنگ ناپاکی ها روند. بدین سان، بیزاری از جلوه های زشتی و فساد و گمراهی در قلب ایشان پرورش می یابد؛ جلوه هایی مانند اعمال ناشایست چون لواط وتنگ نظری اقتصادی، و ابلیس و شیطان.

در قصّه آدم، مخاطب به راستی در فضایی قرارمی گیرد که لبریز از نفرت و بیزاری از ابلیس و نیروهای شیطانی است. در این قصّه، دشمنی میان آدم و شیطان بسیار هنرمندانه ترسیم می شود و امتداد این دشمنی به مؤمنان تلقین می گردد. در قصّه موسی و هود و صالح، نحوه برخورد مستکبران و معاندان بسی ظریف و چشمگیر پرورانده می شود و همان احساس کینه و نفرت نسبت به ابلیس را در مورد این مستکبران تداعی می کند. حتّی کیفرها و عقاب هایی که در این قصّه ها برای فرعون و قوم عاد و ثمود برشمرده شده است، با عنایت به شدّت و هراس انگیزی آن ها، ظاهرا از این روست که بر این نفرت و بیزاری مؤمنان از جبهه باطل بیفزاید. در این حالت است که مؤمنان هرگز نسبت به مهاجمان و معاندان، احساس شفقت و حتّی یکسان نگری نمی کنند وهمواره آن ها را به چشم دشمنی و عداوت می بینند. و این، خود، از پایه های حفظ کیان یک دعوت است.

همین حسّ بیزاری جویی در برخی دیگر از قصّه های قرآن، نسبت به عبادت بُتان و خدانمایان اوج می گیرد. در این قصّه ها، با صحنه سازی های عاطفی و هیجان انگیز، کینه مؤمنان به هر چیز و هرکس که جز خدا به پرستش گرفته شود برانگیخته می گردد. در قصّه ابراهیم، این حس بسیار عمیق و متعالی می شود و از همه ابزارها و عناصر هنری برای تحقیر بُتان بهره وری می گردد، به ویژه آن جا که ابراهیم قهرمان وار بت ها را در هم می شکند و آن گاه بت بزرگ را متّهم می کند تا مردم همه روزگاران پوشالی بودن نیروهای غیرتوحیدی را لمس کنند.

تبشیر و انذار

در قصّه های قرآن، به شیوه ای کاملاً تجسّمی و عینی، مؤمنان و کافران جلوه های رحمت و انتقام پرودگار را لمس می کنند. صحنه های امید بخش زندگی و پیروزی مؤمنان، در کنار مناظر هلاک و آوارگی و زبونی کافران، همچون سمفونی باشکوهی جلوه می کند که ساعتی مخاطب را در خویش فرومی بَرَد و گوشه گوشه جانش را گاه از امید و گاه از بیم لبریز می سازد.

در رهگذر همین تبشیر و انذار است که هم مؤمنان نسبت به راهی که می روند اطمینان و یقین می یابند و هم کافران در عقیده خویش تزلزل و پریشانی پیدامی کنند. شاید بتوان گفت که نقش همین تبشیرها و انذارها، مؤثّرتر از برهان واستدلال و بگو مگوی علمی است.

جلوه هایی ناب از این نقش عظیم در قصّه های سوره های اعراف و شعرا و قمر دیده می شوند. ضربْ آهنگ واژه ها، طنین مرگبار انذار، تکرار کوبنده، و موسیقی خیره کننده این آیات را بنگرید که چه تصویر دهشت انگیزی پدیدآورده اند:

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَقالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ . فَدَعا رَبَّهُ اَنّی مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ . فَفَتَحْنآ اَبْوابَ السَّمآءِ بِمآءٍ مُنْهَمِرٍ . وَفَجَّرْنَا الاَْرْضَ عُیُونًا فَالْتَقَی الْمآءُ عَلی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ . وَحَمَلْناهُ عَلی ذاتِ اَلْواحٍ وَدُسُرٍ . تَجْری بِاَعْیُنِنا جَزآءً لِمَنْ کانَ کُفِرَ . وَلَقَدْ تَرَکْناهآ ایَهً فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ . فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَنُذُرِ . وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ . کَذَّبَتْ عادٌ فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَنُذُرِ . اِنّآ اَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ ریحًا صَرْصَرًا فی یَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ . تَنْزِعُ النّاسَ کَاَنَّهُمْ اَعْجازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ.

فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَنُذُرِ . وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ . کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ . فَقالُوا أَبَشَرًا مِنّا واحِدًا نَتَّبِعُهُ اِنّآ اِذًا لَفی ضَلالٍ وَسُعُرٍ . ءَاُلْقِیَ الذِّکْرُ عَلَیْهِ مِنْ بَیْنِنا بَلْ هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ . سَیَعْلَمُونَ غَدًا مَنِ الْکَذّابُ الاَشِرُ . اِنّا مُرْسِلُوا النّاقَهِ فِتْنَهً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَاصْطَبِرْ . وَنَبِّئْهُمْ اَنَّ الْمآءَ قِسْمَهٌ بَیْنَهُمْ کُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ . فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطی فَعَقَرَ . فَکَیْفَ کانَ عَذابی وَنُذُرِ . اِنّآ اَرْسَلْنا عَلَیْهِمْ صَیْحَهً واحِدَهً فکانُوا کَهَشیمِ الْمُحْتَظِرِ . وَلَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْانَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ. قمر / 9 تا 32.

پیش از اینها قوم نوح تکذیب کرده بودند. بنده ما را تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است. و به دشنامش راندند . و پروردگارش را خواند: من مغلوب شده ام، انتقام بکش. و ما نیز درهای آسمان را به روی آبی که به شدت می ریخت گشودیم . و از زمین چشمه ها شکافتیم تا آب به آن مقدار که مقدر شده بود گردآمد . و او را بر آن کشتی که تخته ها و میخها داشت سوار کردیم . زیر نظر ما روان شد. این بود جزای کسانی که کفر ورزیدند . و هر آینه آن کشتی را نشانه ای ساختیم. آیا هیچ پند گیرنده ای هست؟ پس عذاب و بیم دادنهای من چگونه بود؟ و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پند گیرنده ای هست؟ قوم عاد تکذیب کردند. پس عذاب و بیم دادنهای من چگونه بود؟ ما بر آنها در روزی نحس و طولانی بادی سخت فرستادیم، که مردمان را از زمین، همانند ریشه های از جای کنده نخل، برمی کند . عذاب و بیم دادنهای من چگونه بود؟ و این قرآن را آسان ادا کردیم تا از آن پند گیرند. آیا پند گیرنده ای هست؟ قوم ثمود بیم دهندگان را تکذیب کردند . گفتند: اگر از انسانی همانند خود پیروی کنیم گمراه و دیوانه باشیم؛ آیا از میان همه ما کلام خدا به او القا شده است؟ نه، او دروغگویی خود خواه است . فردا خواهند دانست که دروغگوی خود خواه کیست . ما آن ماده شتر را برای آزمایششان می فرستیم. پس مراقبشان باش و صبر کن . و به آنها بگوی که آب میانشان تقسیم شده. نوبت هر که باشد او به سر آب می رود . یارشان را ندا دادند و او شمشیر برگرفت و آن را پی کرد . عذاب و بیم دادنهای من چگونه بود؟ ما بر آنها یک آواز سهمناک فرستادیم. پس همانند آن علفهای خشک آغل گوسفند شدند. و این قرآن را آسان اَدا کردیم تا از آن پندگیرند. آیا پندگیرنده ای هست؟


برچسب‌ها: معارف, عقاید, قرآن
.: Weblog Themes By Pichak :.





در اين وبلاگ
در كل اينترنت
چاپ این صفحه
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک