حوارٌ= گفتگو
(التعارف فی مَطارِ النَّجَفِ الْأشرَفِ) آشنایی در فرودگاه نجف اشرف
زائِرُ مَرقَدِ أمیرِالْمُؤمِنینَ عَلیّ =زیارت کننده آستانه امیرالمؤمنین
أَحَدُ الْمُوَظَّفینَ فی قاعَهِ الْمَطارِ=یکی از کارمندان در سالن فرودگاه
اَلسَّلامُ عَلَیکُم. = درود بر شما.
وَ عَلَیکُمُ السَّلامُ وَ رَحمَهُ اللّ.هِ وَ بَرَکاتُهُ. = و بر شما سلام و رحمت خدا و برکاتش.
صَباحَ الْخَیرِ یا أَخی. = صبح بخیر ای برادرم
صباح النور و السرور. = صبح شما هم به خیر و شادی.
کیف حالک؟ =حالت چطور است؟
أنا بخیر، و کیف أنت؟ = من خوبم. تو چطوری؟
بخیر و الحمد لله. =خوب، خدا را شکر .
عَفواً، مِنْ أَینَ أَنتَ؟ = ببخشید. تو اهل کجا هستی؟
أنا من الجمهوریه الإسلامیه الإیرانیه. =من اهل جمهوری اسلامی ایران ام.
ما اسمک الکریم؟ = اسم شریفت چیست؟
اسمی حسین و ما اسمک الکریم؟ =اسم من حسین است و اسم شریف تو چیست؟
اسمی عبد الرحمان. = اسم من عبدالرحمان است.
هَل سافَرْتَ إلی إیرانَ حَتَّی الآن؟ =آیا تا به حال به ایران سفر کرده ای؟
مع الأسف؛ لکنی أحب أن أسافر. = نه مناسفانه، ولی دوست دارم که سفر کنم.
إن شاء الله تسافر إلی إیران! =اگر خدا بخواهد به ایران سفر می کنی.
إن شاء الله؛ إلی اللقاء؛ مع السلامه. =اگر خدا بخواهد؛ به امید دیدار، به سلامت.
برچسبها: عربی, قواعدعربی, صرف ونحو, حروف