دلائل توحيد
توحيد، يعنى يگانگى ذات خداوند و عدم وجود هر گونه همتا و شبيه براى او، گذشته از دلائل نقلى و آيات قرآن مجيد، با دلائل عقلى فراوان نيز قابل اثبات است كه در اينجا قسمتى از آن را به صورت فشرده مىآوريم:
1- برهان صرف الوجود
و خلاصهاش اين است كه خداوند وجود مطلق است، و هيچ قيد و شرط و حدى براى او نيست، چنين وجودى مسلما نامحدودخواهد بود، چرا كه اگر محدوديتى پيدا كند بايد آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسى كه هستى از آن مىجوشد هرگز مقتضى عدم و نيستى نخواهد بود و چيزى در خارج نيست كه عدم را بر او تحميل كند بنا بر اين، محدود به هيچ حدى نمىباشد.
از سوى ديگر دو هستى نامحدود در عالم تصور نمىشود، زيرا اگر دو موجود پيدا شود حتما هر يك از آنها فاقد كمالات ديگرى است، يعنى كمالات او را ندارد، و بنا بر اين هر دو محدود مىشوند، و اين خود دليل روشنى است بر يگانگى ذات واجب الوجود (دقت كنيد).
2- برهان علمى
هنگامى كه به اين جهان پهناور نگاه مىكنيم در ابتدا عالم را به صورت موجوداتى پراكنده مىبينيم، زمين و آسمان و خورشيد و ماه و ستارگان و انواع گياهان و حيوانات، اما هر چه بيشتر دقت كنيم مىبينيم اجزاء و ذرات اين عالم چنان به هم مربوط و پيوسته است كه مجموعا يك واحد منسجم را تشكيل مىدهد، و يك سلسله قوانين معين بر سراسر اين جهان حكومت مىكند.
هر قدر پيشرفت علم و دانش بشرى بيشتر مىشود وحدت و انسجام اجزاى اين جهان آشكارتر مىگردد، تا آنجا كه گاهى آزمايش روى يك نمونه كوچك (مانند افتادن يك سيب از درخت) سبب مىشود قانون بزرگى كه بر تمام عالم هستى حكومت مىكند كشف گردد (همانگونه كه در باره" نيوتن" و" قانون جاذبه" اتفاق افتاد).
اين وحدت نظام هستى، و قوانين حاكم بر آن، و انسجام و يكپارچگى در ميان اجزاى آن نشان مىدهد كه خالق آن يكتا و يگانه است.
3- برهان تمانع- (دليل علمى فلسفى)
دليل ديگرى كه براى اثبات يگانگى ذات خداوند ذكر كردهاند و قرآن در آيه 22 سوره انبياء الهامبخش
آن است برهان تمانع است، مىفرمايد: لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا فَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ:" اگر در زمين و آسمان خدايانى جز خداوند يگانه بود زمين و آسمان به فساد كشيده مىشد، و نظام جهان به هم مىخورد، پس منزه است خداوندى كه پروردگار عرش است از آنچه آنها توصيف مىكنند"! توضيح اين دليل را در جلد 13 صفحه 381 تحت عنوان" برهان تمانع" مشروحا؟ ذكر كردهايم.
4- دعوت عمومى انبياء به خداوند يگانه
- اين دليل ديگرى براى اثبات توحيد است، چرا كه اگر دو واجب الوجود در عالم بود هر دو بايد منبع فيض باشند، چرا كه يك وجود بى نهايت كامل ممكن نيست در نور افشانى بخلورزد، زيرا عدم فيض براى وجود كامل نقص است، و حكيم بودن او ايجاب مىكند كه همگان را مشمول فيض خود قرار دهد.
اين فيض دو شاخه دارد: فيض تكوينى (در عالم خلقت)، و فيض تشريعى (در عالم هدايت) بنا بر اين اگر خدايان متعددى وجود داشت بايد فرستادگانى از نزد همه آنها بيايند، و فيض تشريعى آنها را براى همگان برسانند.
حضرت على ع در وصيت نامهاش براى فرزند گراميش امام مجتبى ع مىفرمايد:
و اعلم يا بنى انه لو كان لربك شريك لاتتك رسله و لرأيت آثار ملكه و سلطانه، و لعرفت افعاله و صفاته، و لكنه اله واحد كما وصف نفسه:
" بدان فرزندم اگر پروردگارت همتايى داشت فرستادگان او به سراغ تو مىآمدند و آثار ملك و سلطان او را مشاهده مىكردى، و به افعال و صفاتش آشنا مىشدى ولى او معبود يكتا است همانگونه كه خودش توصيف كرده است"
اينها همه دلائل يگانگى ذات او است، اما دليل بر عدم وجود هر گونه تركيب و اجزاء در ذات پاك او روشن است، زيرا اگر براى او اجزاء خارجيه باشد طبعا نيازمند به آنها است، و نياز براى واجب الوجود غير معقول است.
و اگر" اجزاء عقليه" (تركيب از ماهيت و وجود يا از جنس و فصل) منظور باشد آن نيز محال است، زيرا تركيب از" ماهيت" و" وجود" فرع بر محدود بودن است، در حالى كه مىدانيم وجود او نامحدود است و تركيب از" جنس" و" فصل" فرع برداشتن ماهيت است چيزى كه ماهيت ندارد جنس و فصل هم ندارد.
تفسير نمونه ج27 ص 445
برچسبها: توحید, خداشناسی


