وى كتابى تحت عنوانAnaplogy for Mohammad and the Koran يعنى عذر تقصير به پيشگاه محمّد و قرآن نگاشته است. او اعتذار غربيان را به پيشگاه قرآن و پيامبر اسلام (ص) اعلام داشته است. اين كتاب توسّط سيّد جليل القدر و عاليشأن، شادروان سيد غلامرضا سعيدى (ره) به زبان فارسى ترجمه و چاپ شده است. ما چند مورد از آن كتاب را نقل مىكنيم. او گفتارها و انديشههاى ديگر متفكّران غربى را نيز مىآورد.
2. توماس كارلايل اسكاتلندى (1881- 1795 م):
«قرآن صدايى است مستقيم از قلب طبيعت، مردم بايد به آن گوش دهند و اگر به چنين كلامى گوشندهند، به هيچ صدائى نبايد إعتناء كنند زيرا همه چيز در برابر آن مانند باد است. من فكر مىكنم كه هر كس قرآن را با نظر بصيرت، بخواند قطعا آنرا به صورت ديگرى مشاهده خواهد كرد.»
3. گوته شاعر و دانشمند آلمانى:
«قرآن اثرى است كه بواسطه سنگينى عبارات آن، خواننده در بادى امر رميده مىشود و سپس مفتون جاذبه و بالأخره مجذوب زيبائيهاى متعدّد آن مىگردد.»
4. گيبون كانادائى (1827- 1773):
يكى ديگر از دانشمندان غربى مىگويد:
«از اقيانوس اطلس تا كناره رود گنگ قرآن نه فقط قانون فقهى شناخته شده است بلكه قانون اساسى شامل روّيه قضائى و نظامات مدنى و جزائى و حاوى قوانينى است كه تمام عمليّات و امور مالى بشر را اداره مىكند ....
5. گومب مسيحى: «قرآن با انجيل فرق اساسى كه دارد اين است كه انجيل داراى مكتب و روش فقاهتى نيست بلكه بهطور كلّى محتويات آن مركّب است:
از قصص، روايات، و بيانات و تحريض و ترغيب بشر از نظر عواطف و احساسات عالى و فداكارى و داراى اخلاقيّات بسيار صحيح و هيچ نوع عامل و رابطه منطقى جالب و جاذبى كه اين معانى را با يكديگر ربط دهد، در آن وجود ندارد، درست بر خلاف قرآن ....»
6. شبلى شميّل لبنانى (1853- 1917 م):
او با شور و شوق و سوزدل خاصّ، احساسات و عواطف خود را به قرآن و آورنده آن، إبراز داشته است گفتار او آنچنان از ملاحت و بلاغت برخوردار است كه تكرار شنيدن آن، مغاير فصاحت و مخلّ بلاغت نخواهد بود:
|
إنّى و إن اك قد كفرت بدينه |
هل أكفرنّ بمحكم الآيات؟ |
|
|
او ما حوت فى ناصح الالفاظ من |
حكم روادع للهوى و عظات |
|
|
و شرائع لو انهم عقلوا بها |
ما قيّدوا العمران بالعادات |
|
|
نعم المدبّر و الحكيم و انّه |
ربّ الفصاحة، مصطفى الكلمات |
|
|
رجل الحجى، رجل البلاغة و الدهّاء |
بطل حليف النّصر و الغارات |
|
|
ببلاغة القرآن، قد غلب النّهى |
و بسيفه أنحى، على الهامات |
|
|
من دونه الأبطال، فى كل الورى |
من غائب، او حاضر او آت «5» |
|
«گرچه من مسلمان نيستم ولى آيا مىتوانم به آيات محكم قرآن كفر بورزم؟» «يا به پندها و اندرزهايى كه در آيات آن آمده است و همه بازدارنده نفس از هوى و هوس و همه در پوشش شكوهمندترين واژهها قرار دارد، منكر گردم.
يا به قوانينى كه اگر مردمان آن قوانين را درك مىكردند براى تحقّق بخشيدن به عمران و تمدّن به عادات و سنن قبيلهاى مقيّد نمىشدند و آنها را دور مىريختند و به حقايق قرآن متوسّل مىشدند.
محمّد بهترين چارهساز درد بشر و بهترينفرزانگان بود. او خداوند فصاحت و گوينده گزيدهترين سخنان مىباشد محمّد يگانه مرد خرد و كشوردارى و هوشمندى بود قهرمانى همپيمان پيروزى و انيس غلبهها.»
محمّد با بلاغت قرآن، به همه خردها چيره گشت و سرها را زير سايه شمشير گرفت. قهرمانان بشر چه گذشتگان، چه معاصران، و چه آيندگان همه و همه در پايهاى فروتر از پايه او جاى دارند.»
7. سنت هيلر مستشرق فرانسوى (1795- 1085):
«درباره سبك قرآن مىتوانيم ما نيز عقيده عموم را قبول كنيم و آن كتاب را شاهكار بىنظير لسان عرب بدانيم به اتّفاق اهل عالم جمال صورى اين كتاب برابر با عظمت معنوى آن است ... اين خود بزرگترين صفت قرآن است.
من براى آن شبيه و مانندى در تمام تاريخ مذاهب بشر، نمىتوانم بيابم. در وصف تأثير بى پايان آن كتاب، در بين متكلمين بزبان عرب همين بس كه آنرا كلام الهى دانسته و معتقد شدند كه هيچ فرد عربى زبان در هيچ عصر و زمان نتوانسته و نخواهد توانست به آن سبك و اسلوب سخنى بياورد حتّى براى ما بيگانگان كه فهم لطائف و دقائق آن كتاب، جز بوسيله ترجمه، ميسّر نيست.»
8. پروفسور رابرتسون اروپايى:
«قرآن مقدّس در مورد محكوم كردن دوروئى، كينه، تكبّر، غرور، بىعدالتى و انواع آن بسيار سختگير و در مورد صفات نيك: از قبيل صبر، حق شناسى، صداقت، و ترس از خدا بسيار مصّر و جدّى است ....»
9. سرويليام موير، مورخ انگليسى (1905- 1819):
«قرآن كتابى است پر از دلائل سرشار و منطقى است و مسائل بيشمار علمى آن بلندترين گفتار با براهين كامل قطعى درباره خدا و راهنمائى بر عظمت آفريننده بى همتا با ما سخن آغاز مىكند. قوانين قضائى و حقوقى و دستورات حياتى و زندگى مقرّرات مذهبى و دينى طورى در آن با عبارات سليس و روان، تنظيم شده است كه خواننده را تحت تأثير سحرآورى خود قرار مىدهد.»
10. لامانس آمريكايى:
«اوّل شرارهاى كه نور از قرآن كريم تابش مىنمايد، «بسم اللّه الرحمن الرحيم» است. در كلمهى رحمن به مؤمن اشعار مىشود كه خداى سبحان، خداى يگانه است كه نعمتهاى خود را بر بندگان خويش و در زندگانى دنيا و حيات جاودانى آخرت، تكميل فرموده است. از اينجا ما حقيقتى را كه شكوترديد در آن راه ندارد، خواهيم ديد كه اين قرآن، بزرگترين نورى است كه نور خدا است و آن جز شفقت و مرحمت، چيز ديگرى نخواهد بود.»
11. پروفسور هانرى كربن فرانسوى:
(فيلسوف مباحثهگر با علّامه طباطبايى (ره): «اگر انديشه محمّد (ص) خرافى بود، و اگر قرآن، وحى الهى نبود، هرگز جرأت نمىكرد بشر را به علم دعوت كند، هيچ بشرى و هيچ طرز فكرى به اندازه محمّد و قرآن به دانش دعوت نكردهاند تا آنجا كه در قرآن نهصد و پنجاه بار از علم و فكر و انديشه و عقل سخن بهميان آورده است ....»
12. بانو واگليرى دانشمند ايتاليايى:
«كتاب آسمانى اسلام نمونهاى از اعجاز است قرآن كتابى است كه نمىتوان از آن تقليد كرد، نمونه سبك و اسلوب قرآن در ادبيّات غرب سابقه ندارد. تأثيرى كه سبك قرآن در روح انسان ايجاد مىكند، ناشى از امتيازات و برترىهاى آن مىباشد چطور ممكن است اين قرآن كار محمّد (ص) باشد و حال آنكه ما معتقديم محمّد (ص) يك فرد عرب زبان و درس نخوانده بود ما در اين قرآن ذخائر و اندوختههائى از علوم را مىبينيم كه مافوق استعداد و ظرفيّت باهوشترين ومتفكّرترين اشخاص است و بزرگترين فيلسوفان و قوىترين سياستمداران بايد در مقابل قرآن، زانوى عجز و ناتوانى به زمين بزنند ....»
13. ولتر فيلسوف و نويسنده فرانسوى:
«من يقين دارم كه قرآن و انجيل را اگر به يك فرد غير متديّن ارائه دهند او حتما اوّلى را خواهد گزيد زيرا كه كتاب محمّد (ص) در ظاهر افكارى را تعليم مىدهد كه به اندازه كافى بر مبانى عقلى منطبق است شايد، هرگز قانونى كاملتر از قوانين قرآن درباره طلاق وضع نشده باشد.»
14. تولستوى فيلسوف بزرگ روسى (1920- 1828):
«قرآن مشتمل بر تعليمات و حقايق روشن و آشكار و سهل است و عموم افراد بشر از هر طبقه مىتواند از آن بهرهمند گردد.»
15. ژان ژاك روسو نويسنده فرانسوى (1804- 1876):
«بعضى از مردم بعد از آنكه كمى عربى ياد گرفتند قرآن را خوانده و درست درك نمىكنند و اگر مىشنيدند محمّد (ص) با آن لغت فصيح و آهنگ رساى عرب آنرا مىخواند هر آينه به سجده مى افتادند و ندا مىكردند اى محمّد عظيم! دست ما را بگير و به ساحل شرف و افتخار برسان، ما به خاطر يارى تو حاضريم جان خويش را فدا سازيم ....»
«قرآن كتابى است كه از حدود اقيانوس اطلس تا بحر كاشمر مردم را در زير سايه همايون و سعادتمند خود نگهداشته است.»
17. تئودور خاورشناس آلمانى:
«قرآن با نيروى برهان خود شنونده را مجذوب و شيفته خود مىسازد و قلوب را تسخير مىكند همين قرآن بود كه ملّت وحشى عرب را معلّم جهانيان كرد.»
18. گوستاولوبون مورّخ و جامعهشناس فرانسوى (1931- 1841):
«قرآن كه كتاب آسمانى مسلمين است منحصر به تعاليم و دستورات مذهبى محض نيست، بلكه دستورات سياسى و اجتماعى مسلمانان نيز در آن درج است ... شكّى نيست كه در بعضى از جاهاى اين كتاب در فنون شعرى و رموز خطابه و حسن بيان قدرت نمائي هاى شده است كه نظير آنرا در ساير كتب مذهبى نمىتوان بهدست آورد. احكام و تعاليم اخلاقى آن بسيار برجسته و عالى است. خيرات، نيكى، مهماننوازى، اعتدال در خواهشهاى نفسانى، وفا به عهد، اكرام به والدين، اعانت و سرپرستى از بيوه و يتيم، نيكى كردن در مقابل بدى كه در موارد عديده از آن تاكيد به عمل آمده و تمام اين صفات و خصايل حميده تعليم داده شده است، تعليمات اخلاقى قرآن به مراتب بالاتر از تعليمات اخلاقى انجيل است.»
19. فرنس اتيين دينيه فرانسوى (1929- 1861):
«اسلام قوانين طبيعت را آنچنان تنظيم مىكند كه هر كدام از قوانين مزبور به طبيعت بشر القاء گردد بىشك آنرا با كمال ميل مىپذيرد، و روى اين اصل اگر از قرآن تعبير براهنما شود تعبيرى صحيح و بجاست زيرا قرآن بشر را به بهترين روش زندگى رهبرى مىكند و او را به نيكوترين هدفها، دعوت مىنمايد.» «7»
«در كتابخانه شخصى من هزاران جلد كتاب سياسى، اجتماعى، ادبى، و غيره وجود دارد كه همه آنها را بيشتر از يكبار مطالعه نكردهام و چه بسا كتابهايى كه فقط زينت كتابخانه من مىباشند، ولى يك كتاب است كه هميشه مونس من است و هروقت خسته مىشوم و مىخواهم درهايى از معانى و كمال به روى من باز شود، آنرا مطالعه مىكنم و از مطالعه مكرّر آن خسته و ملول نمىشوم. اين كتاب، قرآن، كتاب آسمانى مسلمين است ....»
21. لورد هيدلى نويسنده انگليسى:
«قرآن بزرگترين فضيلت و تقوى و نيكوكارى را به برادران مسلم و پيروان اسلام مىآموزد در اين موضوع پاى حقيقت و عدالت را سخت بالا گرفته و مىگويد مبادا نفرت و خصومت شما اى گروندگان به اسلام نسبت به تقوى از اجراى عدالت و انصاف بازتان دارد سعى كنيد عدل را در هر نقطه و درباره هركس كه باشد مراعات كنيد.
در قرآن مكرّر از توحيد سخن مىراند ظاهرا چنين فهميده مىشود كه خداوند گذشته از توحيد خلقت، تساوى مردمان را به بشر تعليم مىدهد، اجتماع كنونى (سوسياليزم يا كمونيزم و دموكراسى» كه امروزه ضمانت زندگى بشر را عهدهدار شدهاند عموما از اين قانون و مساوات و تعميم او سرچشمه گرفتهاند بنازم به عظمت قرآن و قوانين متين و بىنظير او.»
22. ژول لابوم خاورشناس فرانسوى:
«اى مردم در قرآن دقّت كنيد تا حقايق آن بر شما آشكار شود اين همه علوم و فنون كه اعراب كسب كردهاند، اين همه كاخ دانش و بينش كه اعراب وحشى، بنياد نمودهاند، اساس و شالوده آنرا قرآن ريخته است سپس مسلمين بالا بردهاند و آنگهى اينها همه، نهرى بيش از آن همه انهار بزرگ قرآن نمىباشند ....»
23. دكتر پطروشفكى مورخ روسى:
«قرآن تعليمات و احكام و مواعظ و سخنانى است كه محمّد (ص) در زمانهاى مختلف به پيروان خويش از طريق وحى كه از طرف خداوند در حالت خاص به وسيله روح القدس يا جبرئيل بر وى نازل شده بود ابلاغ كرد.
آيات قرآن توسط مؤمنان، بر برگهاى خرما و قطعات استخوان و ندرتا بر پوست حيوانى، نوشته مىشد ولى بيشتر آنرا از بر مىكردند صحابه پرشور نيز قرآن را از بر كرده و حافظ آن بودند. قرآن براى مسلمانان كتابى است مقدّس و پايه دين ايشان است و همان مقامى را دارد كه تورات در نظر يهوديان و انجيل در نظر مسيحيان دارد. از نظر مسلمانان مؤمن، قرآن برخلاف آنچه دانشمندان اروپايى مىپندارند تأليف و پديدآورده محمّد پيامبر (ص) نبوده است بلكه سخنان اصيل (وحى) خداوند است.»
24. ولز، دانشمند و مورّخ انگليسى (1946- 1866):
«اما كتاب چهارم كه مهمترين كتاب دنيا مىباشد قرآن است زيرا اين كتاب آسمانى است كه در دنيا تأثير گذارد نظير آنرا هيچ كتابى به خود نديده است، قرآن كتاب علمى، دينى، اجتماعى، تهذيبى، اخلاقى و تاريخى است مقرّرات و قوانين و احكام آن با اصول و قوانين و مقرّرات دنياى امروز تطبيق مىكند و براى هميشه قابل پيروى و عمل است هر كس بخواهد دينى را اختيار كند كه سير آن با تمدّن بشر پيشرفت داشته باشد بايد دين اسلام را اختيار نمايد و اگر خواهد كه معنى اين دين را بيابد به قرآن مراجعه كند. قرآن بهترين راهنماى يك عقيده قلبى دينى و توحيدى و اخلاق فاضله است.
در قرآن بهترين عبارات و عالىترين جملات نازل گرديده است. اسلوب فصاحت و بلاغت آن به حدّى زيباست كه عقول فرزانگان را حيران ساخته است. قرآن كتابى است ابدى و جهانى.»
25. سديو مستشرق فرانسوى (1893- 1817):
«قرآن از آداب و حكمتها و تعليم و تربيت و پند و اندرز و آموزش و پرورش و هزاران امور ضرورى ديگر چيزى فروگذار نكرده است همه را گفته است ولى چه گفته اى كه نه باارزش توان برابر و نه با ارزش توان سنجيد. غرض او از اين گفتار هدايت مردم، نشان دادن راه حق و طريق صواب بوده است از اصول پاكيزگى و نظافت در اين گلچين الهى چيزى ناگفته نمانده است و تمام مبادى و اصول اديان پيشين در آن ديده مىشود.»
26. پرفسور آرتور آربرى انگليسى: (مترجم معروف قرآن):
«اين اعتقاد راسخ را پذيرفتهايم كه قرآن غير قابل ترجمه است ... در اين كوشش كه من براى تكميل و بهبود كار گذشتگانم انجام دادهام و براى تهيه چيزى كه شايد بعنوان يك انعكاس و لو بسيار ضعيف از متن فوق العاده بليغ قرآن پذيرفته شود من زحمتها كشيدم تا اوزان بسيار متنوّع آنرا كه گذشته از خود موضوع اين ادعاى غير قابل انكار قرآن را تأئيد مىكند كه بزرگترين شاهكار ادبى نوع بشر است. و به قول پيكتال در ترجمه قرآنش آن آهنگ غير قابل تقليد كه تنها اصواتش انسان را به گريه و جذبه مىكشاند تقريبا بطور كلّى، مورد غفلت مترجمان گذشته قرار گرفته است.»
27. ويل دورانت مورخ معروف معاصر:
«در قرآن چنانكه در «تلمود» است قانون و اخلاق يكى است، رفتار دينى در قرآن، شامل رفتار دنيوى نيز هست و همه امور آن از جانب خدا بهوسيله وحى آمده است. قرآن شامل مقرّراتى در خصوص ادب و تندرستى و ازدواج و طلاق و رفتار با فرزند و برده و حيوان و تجارت و سياست و ربا و دين و عقود و وصايا و امور صناعت و مال و جريمه و مجازات و جنگ و صلح است ... مدّت 14 قرن قرآن در حافظه اطفال مسلمان محفوظ مانده و خاطرشان را تحريك كرده اخلاقشان را فرم داده و قريحه صدها ميليون مردم را صيقلى زده است. قرآن در جانهاى ساده، عقايدى آسان و دور از ابهام پديد مىآورد كه از رسوم و تشريفات ناروا و از قيد مراسم بتپرستى و كاهنى آزاد است و ترقّى اخلاق و فرهنگ مسلمانان به بركت آن انجام گرفته، و اصول نظم اجتماعى و وحدت اجتماعى و وحدت جمعى را در ميان آنان استوار كرده است و به پيروى مقرّرات بهداشتى ترغيبشان كرده و عقولشان را از بسيارى اوهام و خرافات و از ظلم و خشونت، رهايى داده است.»
28. مهاتما گاندى (رهبر فقيد هندوستان):
«از راه آموختن دانش قرآن هركسى به اسرار وحى و حكمتهاى دين بدون داشتن خصوصيات مصنوعى نائل مىشود.
در قرآن چيزى ديده نمىشود كه اعمال زور را جهت برگرداندن مذهب اشخاص، تجويز كرده باشد، اين كتاب مقدّس به سادهترين وضع ممكن مىگويد عنف و اكراه در دين وجود ندارد.»
29. رودويل نويسنده انگليسى:
«اروپا نبايد فراموش كند كه مديون قرآن محمّدى است، زيرا قرآن بود كه آفتاب علم و دانش را در اروپا روشن نمود.»
30. مرمادوك (محقّق و مترجم انگليسى قرآن):
«آيات و كلمات قرآن در قلب و زبان ما جريان گرفته و با گوشت و خون و استخوان ما و آنچه در وجود ماست درآميخته است.»
«تأثير قرآن در پيشرفت عرب و ايجاد تمدّن بزرگ قانون، قابل انكار نيست.
قرآن عربها را به جهانگردى وادار نمود به آنها نيرو و توانائى الهى بخشيد، تا توانستند به سهولت
امپراطورىهاى بزرگى را نابود سازند و در مقابل، حكومت عادلانه را تشكيل دهند بزرگترين فاتحين و جنگجويان با سالها صدمات و فداكارىها، نتوانستند چنين قدرتى را از خود در تاريخ باقى بگذارند، بهراستى قرآن را جمال، زيبائى، گيرائى، شيرينى، و نظم صحيح فراگرفته است كه هيچ كتاب ندارد. اين كتاب، از بسيار خواندن كهنه نمىشود، كلمات موزون و مسجّع دارد ولى در آن سجع وزنى پيدا نيست، شيرينتر از شعر است، ولى شعر نيست اين اعجاز فقط از قرآن است.»
«قرآن شامل تمام پيامهاى خدائى است كه در تمام كتب مقدّسه عموما براى جميع ملل آمده و از آنجمله مسائلى است كه فكر و انديشه خداشناسى و يگانه پرستى را تائيد نموده و وحدانيّت مصدرى را تثبيت مىكند، كه راهنمايان بشر و معلّمين بزرگ تعليمات خود را از آن گرفته و از آن استمداد مىجويند.
در قرآن آياتى موجود است كه اختصاص به طلب علم و دانش و تفكّر و بحث و تدريس دارد و چارهاى جز اين اعتراف ندارم كه اين كتاب محكم بسيارى از اشتباهات بشر را تصحيح كرد.»
33. دكتر موريس فرانسوى:
«محققا قرآن بهترين كتابى است، كه قلم صنع و دست هنر ازلى، براى بشر ظاهر ساخته است، قرآن برترين كتابى است كه عنايت ازلى بهسوى بشر فرستاده است و آن كتابى است كه شك و ريب در آن راه ندارد.»
34. فيليپ خليل حتّى (مورّخ معروف):
«قرآن از همه كتابهايى كه عصر جديدى را بنياد كردهاند، تازهتر است و عرصهى انتشار آن وسيعتر، قرآن كلام خدا است و آخرين كتاب وحى نازل شده از آسمان است اين كتاب الهى ازلى و غير مخلوق است آنچه از قرآن است و از حروف و قرائت و اساليب لغوى و مجازات كلامى مطابق است، بهعينه، با امّ الكتاب يا لوح محفوظ كه در سماء علوى ابدالاباد وجود دارد.
قرآن از تمام معجزات بزرگتر است و اگر سراسر اهل عالم جمع بشوند، هرآينه از آوردن مثل آن عاجز خواهند ماند ... مؤثّرترين قسمتهاى قرآن شريف كه به اعماق ضمير و درون نفس انسان نفوذ مىكند، آن قسمتى است كه از مسئله آخرت و عقبى سخن مىگويد و اوامر و احكام قرآنى منحصر به چند اصل نيست. مثلا قاعده احسان يكى از مقرّرات شريف قرآن است ... و مانند ديگر كتب آسمانى كه متضمّن تعاليم عاليه اخلاقى است و قرآن شريف آيات عديدهاى كه نمونه اعلاى مكارم اخلاق است نازل شده است.»
«من آيات قرآن را كه به علوم پزشكى و طبيعى ارتباط داشت، دنبال كردم و از كودكى آنها را فراگرفتم و كاملا بدان آگاه بودم و بنابراين دريافتم كه اين آيات از هرجهت با معارف و علوم جهانى، منطبق است ... هركس كه دستاندركار هنر يا علم باشد و آيات قرآن را با هنر علمى كه آموخته است مطابقه و مقايسه كند- به همان صورت كه من مقايسه كردم- بدون ترديد به اسلام خواهد گرويد: البته اگر صاحب عقلى سليم و بى غرض باشد ....»
36. نولدكه، مترجم آلمانى قرآن (1920- 1836):
«قرآن بقوّه اقناع و نيروهاى برهان، دلهاى شنوندگان را بخود متوجه نموده و طرف خطاب قرار مىدهد و هميشه بر قلوب عناصرى كه از آن دور و مخالف و معاند بودند تسلّط يافت و آنها را بخود پيوسته و بدنى يگانه مىنمايد كه در آن روح حيات ثابت و برقرار دميده مىشود بلاغت قرآن و سادگى كه دارد، فضيلت آن به اوج كمال رسانده بواسطه اين كتاب ملتى متمدن، از قبايل وحشى و بىتربيت، ايجاد گرديده و بدنيا تربيت آموختند. بيشتر خطابات وارده در آيات قرآن به لفظ يا أَيُّهَا النَّاسُ و قسمتى در بيم و اندرز وعده به عذاب است در اوّل دوره نبوّت نازل شده كه تعداد مسلمانان در آنوقت كم بود و خطابهائى كه به لفظ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا نزول نموده با آيات رحمت بعد از ازدياد مسلمين و مؤمنين مىباشد. آيات قرآن سراسر برهان و منطق است و چنان نيروى قانع كننده در الفاظ آن موجود است كه هر شنونده دقيقى را بهخود جذب مىكند و حتّى بر قلوب مخالفين خود نيز سلطه پيدا مىكند.»
37. پروفسور مونتگمرى وات، محقق انگليسى:
«قرآنى كه فعلا در دست است- خواه به زبان اصلى عربى باشد يا ترجمه انگليسى آن- مجموعهاى است از وحى و الهامات كه محمّد (ص)، دريافت داشته است. بهطور كلى خدا گوينده است و مخاطب آنها محمّد (ص) يا مسلمانان يا عموم خلايق مىباشد.»
38. يكى ديگر از دانشمندان خارجى گويد
اولين صفت مشخصّه، سادگى و روشنى قرآن است با چنين طرزى آغاز مىگردد و واقعيّت به تمام معنى به نظر من يكى از شئون قرآن است بالأخره اين اوّلين و آخرين هنر كتابى است كه موجب بروز انواع هنرها مىگردد و هرگونه ارزش و احترام را براى پيرو خود بوجود مىآورد ....»
برگرفته ازکتاب:طبقات مفسران شيعه(عبد الرحيم عقيقى بخشايشى) 95 -102
برچسبها: قرآن, دانشمندان


