محدودیت های مشخص کننده میزان مصرف
این محدودیت ها شامل اصول اساسی زیرند:
اصل اعتدال
الگوی مصرف انسان مسلمان، همچون دیگر ابعاد زندگی او بر پایه اصل مترقی (پیشرو) اعتدال و میانه روی است. منظور از اعتدال، مقداری است مابین زیاده روی و خسّت.
در تعالیم رضوی، این مفهوم (حدّ اعتدال) به زیبایی تبیین شده است:
راوی می گوید:از امام رضا علیه السلام درباره چگونگی تأمین مخارج خانواده جویا شدم فرمود: (مخارج خانواده) حد وسط است میان دو روش ناپسند. گفتم: نمی دانم این دو روش چیست. فرمود:... آیا نمی دانی که خداوند اسراف (زیاده روی) و اقتار (سخت گیری) را ناخوشایند دارد و در قرآن فرموده است: «آنان که هرگاه چیزی ببخشند، نه زیاده روی می کنند و نه خِسّت...». (فرقان: 67)
امام علی علیه السلام نیز اعتدال در مصرف را از ویژگی های متقین بیان می کند و می فرماید:
فَالمُتَّقونَ فیها هُم اَهلُ الْفَضائلِ، مَنطِقُهم الصَّوابُ مَلْبَسَهُم اَلْاقْتصادُ و مَشْیهُم التَّواضُعُ.
پارسایان در دنیا اهل فضیلت اند، سخن آنان صواب، جامه آنان میانه روی و روش آنان فروتنی است.
در این روایت اقتصاد به معنای اعتدال می باشد.
مولای متقیان به بیانی دیگر در پی معرفی الگوی اخلاقی مناسب به مردم بعد از این که بسیاری از فضایل را بر می شمرد، توصیه می کند که مردم به کسب این فضایل رو آورند که یکی از آنها پرهیز از مصرف زدگی است که آن را نشان آزادگی انسان مسلمان می دانند:
در آن گذشته غرور آفرین، در راستای حق، برادری بود که کوچکی دنیا در چشمش او را در چشم من عظمت ویژه ای می بخشید، او از چیرگی شکم خویش آزاد بود، پس نه به آن چه نداشت گرایش و خواهشی داشت و نه در مصرف آن چه داشت زیاده روی می کرد.
باز نمایی بیشتر و دقیق تر عناصر موجود در متن مفهوم اعتدال با استناد به آیات و روایات فراوانی که در این زمینه آمده است، ما را در ارائه تعریفی کاربردی از آن یاری می کند. به همین منظور به بررسی عناصر اعتدال می پردازیم.
یک _ حد کفاف
اصلی ترین عنصر اعتدال در مصرف، مصرفِ در حد کفایت است. آموزه های دین، به طور روشن و دقیق حد کفاف در مصرف را واشکافی کرده است. رعایت حد کفاف از ارکان دین و موجب بقای منابع و امکانات و در نتیجه وفور کالاهاست و اگر اقتصاد کشوری، نه بر اساس کمیابی، بلکه بر پایه وفور کالاها و منابع تنظیم و تدبیر شود، روشن است که دستیابی به رفاه در آن کشور آسان تر خواهد بود.
در حد کفاف تأمین نیازهای طبیعی و ضروری برای یک زندگی آبرومندانه شرط لازم است و مصرف باید معقول و منطقی باشد. اعتدال، جوهره عقلانیت و به عبارت دقیق تر عین عقلانیت است؛ بنابراین، مصرف معقول همان مصرف معتدل است. امام کاظم علیه السلام در این باره می فرماید:
فَمَن عَقِلَ قَنَعَ بما یَکْفیه وَ مَنْ قَنِعَ بِما یَکفیهِ إِستَغنی
هر کس عاقلانه اندیشه کند، به زندگی در حد کفایت قانع است و هر کس به زندگی در حد کفایت قانع باشد، بی نیاز خواهد بود.
در حد کفاف باید بین امکانات، توان و تمکن مادی و مالی انسان و میزان مصرف او تناسب وجود داشته باشد. این تناسب با توجه به مصرف حال و نیز مصرف آینده (پس انداز) برقرار می شود
توجه به توان مالی مستمندان و فرودستان، از دیگر ویژگی های حد کفاف است. این مهم با توجه به نحوه نگرش انسان مسلمان نسبت به دیگر انسان ها، بر پایه روحیه نوع دوستی و دیگرخواهی اوست. انسان مسلمان نمی تواند نسبت به دیگران بی تفاوت باشد. روایات متعددی شرط مسلمانی و خداپرستی را اهتمام به امور دیگران بیان کرده اند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:
ما آمنَ باللّه مَن شَبعَ وَ أخُوه جائعٌ وَ لا آمنَ باللّه ِ مَنْ إکتَسی وَ أخُوه عُریانٌ
کسی که سیر بخورد و خوب بپوشد، [از مصرف در حدّ مطلوب برخوردار باشد،] در حالی که برادران ایمانی وی گرسنه و عریانند به خدا ایمان نیاورده است.
ویژگی دیگر حد کفاف مصرف، این است که باید طوری تنظیم شود که به محیط زیست انسان و دیگر جانداران آسیب نرساند. رابطه انسان مسلمان با طبیعت رابطه «تسخیری» است و نباید طبیعت را تخریب کند. این ویژگی با توجه به بحران زیست محیطی که امروز در جهان، حیات انسانی را به طور جدی تهدید می کند اهمیت بیشتری می یابد. امام صادق علیه السلاممی فرماید:
«اَلتَبذیرُ لا یَبقی مَعه شَی ءٌ؛ با مصرف بی رویه چیزی باقی نمی ماند (و به تدریج همه چیز تباه می شود».
دو _ تنوع
سبد مصرفی انسان مسلمان باید متنوع باشد؛ چون هم انسان ذاتا موجودی تنوع طلب است و هم نیازهای او با تنوع کالا و خدمات برطرف می شود. از امام صادق علیه السلام درباره روش میانگین در مصرف سؤال شد، حضرت فرمود:
اَلخُبزُ وَ اللَّحم وَ اللَّبنُ و النَّحلُ و السَّمن، مَرّه هذا و مَرّه هذا.
این که انسان نان، گوشت، شیر، به عسل و روغن مصرف کند، هر دفعه یکی از آنها، گاهی نان و گاهی گوشت و... .
سه _ سودمند بودن
از دیگر عناصر اعتدال در مصرف کالاها، سودمند بودن آنها است. امام صادق علیه السلام می فرماید:
لَیس فیما یَصلَح البدن إسراف
در آنچه به صلاح بدن است (نیازهای لازم بدن را تأمین می کند) اسراف نیست.
چهار _ آرامش و قوام
سبد مصرفی انسان مسلمان باید به گونه ای باشد که آرامش و توانایی او را تأمین کند. به عبارتی، تنها در سایه مصرف معتدل است که انسان به راحتی وآسایش دست می یابد. برای نمونه، «پرخوری که مصرف خارج از اعتدال است، موجب مسمومیت و نیز بروز بیماری های دیگری خواهد شد و در مقابل، کم خوردن نیز موجب ضعف و ناتوانی انسان می شود که در هر صورت آرامش و قوام انسان زایل می شود. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
هر آن که (در مصرف و در زندگانی) به حدّ کفایت بسنده کند، راحتی و آسایش می یابد.
از آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که: اعتدال باید به عنوان یک ضابطه در همه فعالیت های اقتصادی و به خصوص مصرف، مورد توجه واقع شود و بر تنظیم و کنترل رفتار اقتصادی فرد مسلمان تأثیر عینی داشته باشد.
اصل عدم اسراف و تبذیر
اسراف، واژه بسیار جامعی است که هر گونه زیاده روی در کمیت و کیفیت و بیهوده گویی و به طور کلی هر نوع تجاوز از حد را شامل می شود. در بحث مصرف، اسراف به معنای استفاده ناقص و نادرست از یک کالای مصرفی است.
قرآن کریم، اسرافکاران را مورد شدیدترین خطاب ها قرار داده و اسراف(3) را موجب گمراهی انسان معرفی می کند.
إِنَّ اللّهَ لا یَهْدی مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ کَذّابٌ (مؤمن: 28)
خداوند اسرافکاران و دروغگویان را هدایت نمی کند.
امام علی علیه السلام می فرماید:
فَدَعْ الاسرافَ مُقتصِدا وَاذْکُر فی الیوم غَدا.
با رعایت اقتصاد از اسراف دست بکش و هم امروز، فردا را به یاد آور.
امام علیه السلام در این روایت با بیان ضرورت پس انداز و آینده نگری، افق زمانی مصرف کننده مسلمان را فراتر از دنیا معرفی می کنند. حضرت در مقام تبیین مفهوم اسراف و تبذیر می فرماید:
ألا و إنّ إعطاءَ المالِ فی غَیرِ حَقّه تَبذیرٌ و إسرافٌ.
اسراف و تبذیر یعنی وضع و صرف مال و ثروت در غیر موضعی که برای آن ضرورت دارد.
نکته ای که لازم است بدان اشاره شود، این که بین بخشش و تبذیر تفاوت فراوان است. امام علی علیه السلام می فرماید:
کُنْ سَمحا و لا تَکُن مُبذّرا و کُن مُقدّرا و لا تَکُن مُقتّرا؛
به دور از تبذیر گشاده دست باش و به دور از خشک دستی، حساب گیر.
گاهی ممکن است انسان تحت عنوان بخشش، دچار تبذیر و اسراف شود که در این صورت به فرموده امام علی علیه السلام این بخشش انسان را در دنیا برتری می دهد و نزد خداوند زبون می سازد و در آخرت ساقط می کند.
بی گمان، اسراف و تبذیر موجب کاهش پس انداز و در نتیجه کاهش سرمایه گذاری، تولید و سرانجام مانع توسعه کشور خواهد شد. از طرفی به دلیل اسراف، امکان استفاده دیگر افراد از امکانات موجود از میان می رود و در نتیجه شکاف و فاصله طبقاتی در جامعه ایجاد خواهد شد.
یک _ مصادیق اسراف (حدّ اسراف)
با توجه به جامعیت مفهوم اسراف و نیز نسبی بودن این مفهوم، بیان برخی از مصادیق آن برای تببین حدّ اسراف در چارچوب آموزه های اسلامی ضروری می نماید:
مازاد بر کفایت؛ در نگرش دین، هر مصرف مازاد بر کفایت، مصرف بی رویه و اسراف است. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
«مافَوقَ الکَفافِ إسرافٌ؛ مصرف بی رویه شامل هر مصرفی می شود که بیش از حدّ کفایت باشد».
نابه جا بودن؛ مصرف نابه جا و ناروا و هر نوع مصرفی که انسان را در انجام معصیت الهی و اعمال غیر مشروع یاری دهد، اسراف و ممنوع است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
«... مَن أَعطی فی غَیرِ حقٍّ فَقَد أسرفَ؛هر کس نابه جا مال و امکانات را هزینه کند، اسراف کرده است».
اگر مصرف موجب هدر رفتن منابع، اموال و امکانات شود، اسراف است. همچنین استفاده نابهینه و ناکارا از منابع و امکانات نیز اسراف به شمار می آید. امام صادق علیه السلام می فرماید:
ملموس ترین مصداق مصرف بی رویه این است که انسان از آب زیادآمده از نوشیدن، استفاده بهینه نکند، لباس پذیرایی را همه جا بپوشد و هسته میوه ها را دور افکند.
دو _ آثار و پی آمدهای منفی اسراف در نگرش دین
آموزه های دین، افزون بر این که با خطاب های شدید، انسان مسلمان را از اسراف بر حذر داشته اند، با بیان برخی از آثار و پی آمدهای منفی اسراف، بر پرهیز از اسراف تأکید کرده اند.
الف) مصرف گرایی و اسراف از علل مهم فقر و عقب ماندگی است. فقر مرگ تدریجی است؛ انسان را به دریوزگی می کشاند؛ عزت و شخصیت انسان فقیر لگدمال می شود. دیو فقر در نگاه دین موجب نقصان عقل و دین و تحقیر و عزلت و انزوای انسان است. چه بسا اسراف عده ای، به فقر عده ای دیگر بینجامد و نیز مصرف بی رویه امروز، فقر و فلاکت فردا را در پی خواهد داشت.
امام علی علیه السلام می فرماید: «سَببُ الفَقرِ ألاِسرافُ؛ یکی از عوامل فقر، مصرف بی رویه است».
ب) اسراف موجب نابودی و کمیابی منابع و امکانات طبیعی می شود. خداوند امکانات و منابع مورد نیاز انسان را به اندازه معلوم و کافی در اختیار او گذاشته تا با مصرف معتدل و در حد کفاف بتواند از آن استفاده کند. مصرف بی رویه موجب می شود افزون بر نابودی این اموال و امکانات، دیگر افراد انسانی نیز نتوانند از مواهب طبیعی استفاده کنند. امام علی علیه السلاممی فرماید:
«اَلاسراف یُفنی الجَزیلَ؛ اسراف به نابودی امکانات زیادی می انجامد».
ج) مصرف زیاده از حد، نه تنها منابع و امکانات را نابود می کند، موجب هلاکت فرد و جامعه نیز می شود. خداوند در قرآن می فرماید:
وَ أَهْلَکْنَا الْمُسْرِفینَ؛ و ما اسراف کنندگان را هلاک نمودیم. (انبیاء: 9)
د) تحمیل هزینه های اضافی بر زندگی نابسامانی و ناهنجاری وابستگی اقتصادی کاهش لذت، مطلوبیت و... از دیگر آثار منفی اسراف است.
اصل عدم اتراف
مفهوم لغوی اتراف، برخورداری و توسعه دادن در نعمت است و مترف کسی است که راحتی و آسایش، او را فریفته است و دارای نعمت زیاد و گشایش در بهره وری از دنیا و خواسته های آن است. از دیگر معانی اتراف، تن آسایی، خوش گذرانی، افسارگسیختگی، ناز و نعمت پروردگی و... است. به طور کلی، واژه اتراف در همه موارد معنای منفی و مذموم دارد و نتیجه آن طغیان و سوءاستفاده از نعمت است
اتراف، مصرف خودخواهانه و سیری ناپذیر کالاها و خدمات است که به ایجاد فاصله طبقاتی می انجامد.
از نظر قرآن کریم، مترفان کسانی هستند که غرق در لذت و خوش گذرانی، راه سرکشی و ناسپاسی نعمت را پیشه کرده اند. اینان در صف اول مخالفان انبیا قرار دارند؛ در حالی که به سبب ثروت بی حساب، خود را برتر از انبیاء می پندارند.
قرآن کریم تکاثر، زیاده طلبی و فزون خواهی را از ویژگی های افراد مترف معرفی می کند.
اصل عدم اتلاف
اتلاف، از بین بردن عین مال یا از بین بردن خدمات حاصل از عین مال است. در نظام اقتصادی سرمایه داری، اتلاف موضوعیت ندارد؛ زیرا منحنی مطلوبیت افراد مستقل از هم است و هر کس می تواند به هر میزان از کالایی بدون هیچ محدودیتی مصرف کند، ولی در نظام اقتصادی اسلامی، با توجه به این که توابع مطلوبیت افراد جامعه مرتبط با هم فرض می شود، اتلاف مذموم است؛ زیرا شخص هم خود و هم دیگران را از استفاده از کالاهای خاصی محروم کرده است.
یادآوری این نکته ضروری است که اتلاف تنها به مصرف مربوط نمی شود، بلکه در بحث تولید نیز اتلاف عوامل تولید مورد نظر است. از طرفی، تمام کالاها و ثروت هایی که در اختیار بشر است، به صورت امانت و برای عبادت در اختیار او است و نمی تواند دیگران و خود را از استفاده آن محروم کند که این همان کفران نعمت است.
تجمل گرایی
گاهی منظور از تجمل گرایی، زیبایی دوستی و زینت است که در اسلام بدان سفارش فراوان شده است. قرآن کریم به افرادی که گمان می کردند، تحریم زینت ها و پرهیز از غذاها و روزی های پاک و حلال، نشانه زهد و پارسایی و مایه قرب به پروردگار است، با لحن تندی می فرماید:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللّهِ الَّتی أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ. (اعراف: 32)
بگو ای پیامبر، چه کسی زینت های خدا را که برای بندگان خود آفریده،حرام کرده و از صرف رزق حلال و پاکیزه منع کرده است؟
سپس برای تأکید اضافه می کند: به آنها بگو این نعمت ها و موهبت ها برای افراد با ایمان در این زندگی دنیا آفریده شده؛ اگر چه دیگران نیز بدون داشتن شایستگی از آن استفاده می کنند.
اما گاهی تجمل ناشی از زیاده خواهی و اسراف است. که در این صورت، افزون بر خطرات اخلاقی که برای جامعه دارد بر روند توسعه و به طور کلی اقتصاد جامعه تأثیرات سویی خواهد داشت.
به عقیده ماکس وبر، اخلاق و سلوک عملی صحیح اقتصادی در رشد روح سرمایه داری تأثیر فراوان داشته است. از جلوه های اخلاق صحیح اقتصادی، پرهیز از زیاده طلبی، پرهیز از مصرف گرایی کاذب، ساده پوشی و دور بودن از تجمل زیاد و نامتناسب، فضا و فرهنگ عمومی در جامعه است.
امام علی علیه السلام با بر شمردن سیره پیامبر صلی الله علیه و آله در نفی تجمل گرایی می فرماید:
روزی که پرده ای رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته بود، به همسری از همسرانش فرمود: آن را از برابر چشمانم دور بدار که هرگاه نگاهم بدان می افتد، به یاد دنیا و زرق و برق آن می افتم.
به طور اجمال آثار و پی آمدهای نامطلوب تجمل گرایی را می توان چنین برشمرد:
1. تجمل، باعث از بین رفتن روح تعاون و نوع دوستی و ایجاد فاصله طبقاتی بین مردم می شود. اگر روح مصرف گرایی جای این ها را بگیرد و کاخ نشینی ملاک و معیار ارزش گذاری انسان ها شود، جامعه دچار دوگانگی ویران کننده ای خواهد شد که خسارت های کمرشکنی را در پی خواهد داشت. امام خمینی رحمه الله تجمل گرایی رامنافی با شأن و اعتبار نظام می دانند و می فرمایند: «ساده زیستی و زهدگرایی را فراموش نکنید و از گرایش به تجملات دنیا که دون شأن و اعتبار نظام جمهوری اسلامی است، پرهیز کنید».
2. تجمل گرایی، انسان را زیاده طلب می کند و بی تردید، زیاده طلبی، به تجاوز به حقوق دیگران می انجامد. تجمل گرایی جامعه را به سوی مصرف گرایی سوق می دهد و نیاز به تولیدات بیگانه را افزون می کند. تجمل گرایی از عواطف انسانی می کاهد، ارزش های اخلاقی را نابود می کند، مادی گرایی را تقویت می کند، کبر و خودفروشی در جامعه مرفه را گسترده می کند و... .
3. آفت تجمل گرایی، جامعه را دچار بحران اقتصادی و افراد جامعه را دچار بحران روحی می کند. دلبستگی به دنیا و حس افزون طلبی چنان در جان این جوامع رسوخ می کند که امام باقر علیه السلاممی فرماید: نمونه آزمند در دنیا کرم ابریشم است که هر چه بیشتر برخود می تابد و می پیچد، راه بیرون شدن خود را دورتر و بسته تر می کند تا از غم و اندوه می میرد.
اشرافی گری دولتی
یکی از اصلی ترین آفات انقلاب اسلامی و موانع توسعه کشور، اشرافی گری دولتی است. گزافه نیست اگر گرایش به تجمل و دنیاپرستی در بین مسلمانان را از عوامل انحطاط مسلمین در صدر اسلام بدانیم. جرجی زیدان، مورخ مسیحی لبنانی می نویسد: «پس از آن که اعراب به کشورگشایی پرداختند. زر و سیم، غلام و کنیز به جزیره العرب روانه گردید و اندک اندک اعراب مسلمان به فساد و هرزگی گراییدند».
عالی ترین نمود اشرافیت در یک جامعه، اشرافیتی است که به کانون رسمی نظام دست پیدا می کند و دولت اشرافی را به وجود می آورد. اگرچه اشرافی گری فردی و یا اشرافیت بر پایه رفتارهای گروهی و سازمانی را نیز نمی توان نادیده گرفت.
توصیه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پس از تأسیس حکومت در مدینه این بود که دولت مردان باید از رفتارهایی که به نوعی بوی اشرافیت می دهد، پرهیز کنند، حتی اگر از راه مشروع باشد. البته نباید فراموش کرد که ممکن است یک فرد عادی بتواند در جامعه از راه مشروع به اشرافی گری برسد، ولی کسی از دولتمردان حکومت دینی نباید چنین باشد. حضرت علی علیه السلامدر نامه ای خطاب به شریح قاضی می نویسند: ای شریح، شنیده ام خانه ای به قیمت هشتاد دینار خریده ای و سند را امضا کرده ای و شاهد و گواهانی هم گرفته ای که این خانه از آن توست ... اگر از راه نامشروع به دست آورده ای که باید در محکمه عدل حاضر شوی و پاسخ بدهی. اما اگر از راه مشروع به دست آورده ای باید بیایی و به امیر مؤمنان پاسخ بدهی. چه معنا دارد که شریح قاضی ما در جامعه ای که هنوز دچار فقر و فلاکت است، خانه ای این گونه داشته باشد.
اگر زمامداران در یک جامعه خصلت اشراف گونه پیدا کنند، به طبع، این خصلت در درون جامعه سرریز می شود. هر چه رفتارهای اشراف گونه در درون کانون اصلی نظام و قدرت سیاسی بیشتر شود، تجلی آن در جامعه و رفتارهای فردی هم افزون تر می شود.
از آنچه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که: راه رسیدن به یک اقتصاد سالم،شکوفا، پویا و دارای محتوای ایدئولوژیکی، کنترل مصرف و دوری از تجمل گرایی و زیاده طلبی و به ویژه ساده زیستی دولت مردان است.
برگرفته ازکتاب:الگوی مصرف در اسلام و غرب/مجید نوریان.
برچسبها: مصرف, الگوی مصرف, غرب, اسلام